مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش و تفکر انتقادي
دارای 38 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
2-1-بخش اول : هوش 9
2-1-1-مقدمه 9
2-1-2-مشکل تعریف هوش : 9
2-1-3-تعریف هوش : 9
2-1-4-هوش و مسئله طبيعت ـ تربيت : 12
2-1-5-عوامل موثر بر هوش : 13
2-1-6-انواع آزمونهای هوش : 13
2-1-7-طبقات هوش : 14
2-1-8-تاریخچه و نظريههاي مربوط به هوش : 14
2-1-9-انواع هوش از دیدگاه ثرندایک : 19
2-2-بخش دوم : تفکر انتقادي : 23
2-2-1-مقدمه 23
2-2-2-اهمیت افکار انسان 24
2-2-3-انوع افکار انسان : 24
2-2-4-افکار هدفمند در مقابل افکار بیهدف : 25
2-2-5-عوامل بستر ساز تفكر : 25
2-2-6-فکر نقاد : 27
2-2-7-تعريف تفكر انتقادي : 28
2-2-8-اهمیت و ضرورت تفكر انتقادي : 29
2-2-9-مفهوم تفکر انتقادی 30
2-2-10-مقایسه تفکر عادی و تفکر انتقادی 30
2-2-11-ویژگی های تفکر انتقادی : 31
2-2-12-اجزای اصلی تفکر انتقادی 32
2-2-13-مهارت تفکر انتقادي : 34
2-2-14-تفكر انتقادي در اسلام36
2-3-بخش سوم: پیشینه تحقیق 38
2-3-1-مقدمه 38
2-3-2-تحقیقات انجام شده در خارج از کشور 38
2-3-3-تحقیقات انجام شده در داخل کشور : 39
2-1-بخش اول
هـوش
2-1-1-مقدمه
با وجودی که «هوش» یکی از آن موضوعاتی است که در حوزه روانشناسی، بسیار مورد بحث قرار گرفته است امّا تعریف استانداردی از این که چه چیزی دقیقاً تشکیل دهنده «هوش» است وجود ندارد. برخی پژوهشگران هوش را یک قابلیت منفرد و عمومی میدانند در حالی که برخی دیگر اعقتاد دارند که هوش دربرگیرنده دامنهای از مهارتها و استعدادهاست.
هوش از جمله مواردی است که بسیار مورد توجه روان شناسان بوده و در طول تاریخچه روانشناسی تلاش بر این بوده که ماهیت هوش ، انواع آن ، تغییر پذیری آن و ... ، مورد بررسی قرار گیرد. وقتی درباره هوش صحبت میشود، ویژگی هایی چون یادگیری سریع و زیاد ، محاسبات دقیق و فوری و راه حل های جدید به ذهن خطور میکند.
بطور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته است و بر این اساس طبقات مختلفی از انواع هوش نیز مطرح شده است. ثوراندیک ، اسپیرمن ، ترستون استرن برگ ، گاردنر افرادی هستند که انواعی از هوش را بر اساس تعاریفی که از آن ارائه کرده ساختهاند.
پدیده هوش که بارزترین فعالیت قوای ذهنی بشر است و قدرت سازگاری او با محیط را فراهم میآورد. واژه هوش کیفیت پدیده خاصی را که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست بیان میکند به عبارت دیگر هوش واژهای است که برای نشان دادن یک متغیر غیرحسی که تنها از طریق خواص آن قابل تفسیر است به کار میرود. بر اساس الگوی ساختار هوش میتوان راهبردهای آموزشی را برای تقویت مهارتهای فراشناختی ارائه کرد.
2-1-2-مشکل تعریف هوش
معمولاً دو دلیل عمده برای اینکه چرا یک تعریف جامع از هوش که مورد اتفاق همه روانشناسان باشد ارائه نشده است وجود دارد.
1- تعریف یک مفهوم انتزاعی که مستقیماً قابل احساس نیست، آسان نخواهد بود و این مشکل به مبحث هوش محدود نمیشود. هنوز در روانشناسی معاصر برای مفاهیمی از قبیل انگیزه ، غریزه ، اضطراب و شخصیت تعاریف کاملاً دقیقی بیان نشده است (اسکوئیلر، 1372، ص 10). 2- مشکل دیگر در تعریف هوش وابستگی این مفهوم با فرهنگ جامعه است. مثلاً در یونان باستان توانایی افراد در سخنوری شاخص هوش به شمار میرفت. در میان برخی از قبایل آفریقای جنوبی فرد باهوش کسی است که در شکار حیوانات مهارت و جسارت فراوان نشان دهد، در حالی که همین فرد ممکن است در دیگر نقاط جهان فردی عقب مانده تلقی گردد (همان منبع).
البته مشکلی که در تعریف هوش وجود دارد بیشتر یک تعریف آکادمیک است و بیشتر در بحثهای نظری و کتابهای درسی و کلاسهای دانشگاهی مطرح میشود و روانشناسان در عمل با آن روبرو نمیشوند.
2-1-3-تعریف هوش
با وجود همهی مشکلاتی که برای تعریف هوش وجود دارد روانشناسان هر کدام تعاریفی از هوش ارائه کردهاند که به تعدادی از این تعاریف اشاره میشود.
بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روانشناسان برای هوش ارائه شده است، میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد.
1- تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.
2- تعریف تحلیلی هوش
بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
3- تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی ، هوش پدیدهای است که از طریق تستهای هوش سنجیده میشود و شاید عملیترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.
براى تعريف هوش چند نوع برخورد به اين مفهوم در برابر داريم. دو برخورد متداولتر، رهيافت روانسنجى ، رهيافت پردازش اطلاعات و رهيافت رشد است. شيوۀ برخورد اول را فرانسيس گالتون انگليسى و ديدگاه رشد را ژان پياژه سويسى بنياد نهاد.
1- رهيافت روان سنجى
فرانسيس گالتون انگليسى در كتاب خود، نبوغ ارثى (1869) اين نظر را مطرح كرد كه تواناييهاى ذهنى انسان قابل اندازهگيرى است. بر اساس اين نظريه، بينه و سيمون آزمونى براى اندازهگيرى هوش طرّاحى كردند. آزمون آنها بر تعريف زير استوار است:
در مفهوم هوش، استعداد فكرىِ بنيادينى وجود دارد. اين استعداد فكرى، توان داورى است و مىتوان آن را 'حس خوب`، 'حس عملى`، 'قريحه` و 'استعداد فكرىِ فرد براى تطبيق با محيط` ناميد. بنابراين، خوب داورىكردن، خوب درككردن و خوب استدلالكردن فعاليتهاى اساسى هوشاند.
دارای 38 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
2-1-بخش اول : هوش 9
2-1-1-مقدمه 9
2-1-2-مشکل تعریف هوش : 9
2-1-3-تعریف هوش : 9
2-1-4-هوش و مسئله طبيعت ـ تربيت : 12
2-1-5-عوامل موثر بر هوش : 13
2-1-6-انواع آزمونهای هوش : 13
2-1-7-طبقات هوش : 14
2-1-8-تاریخچه و نظريههاي مربوط به هوش : 14
2-1-9-انواع هوش از دیدگاه ثرندایک : 19
2-2-بخش دوم : تفکر انتقادي : 23
2-2-1-مقدمه 23
2-2-2-اهمیت افکار انسان 24
2-2-3-انوع افکار انسان : 24
2-2-4-افکار هدفمند در مقابل افکار بیهدف : 25
2-2-5-عوامل بستر ساز تفكر : 25
2-2-6-فکر نقاد : 27
2-2-7-تعريف تفكر انتقادي : 28
2-2-8-اهمیت و ضرورت تفكر انتقادي : 29
2-2-9-مفهوم تفکر انتقادی 30
2-2-10-مقایسه تفکر عادی و تفکر انتقادی 30
2-2-11-ویژگی های تفکر انتقادی : 31
2-2-12-اجزای اصلی تفکر انتقادی 32
2-2-13-مهارت تفکر انتقادي : 34
2-2-14-تفكر انتقادي در اسلام36
2-3-بخش سوم: پیشینه تحقیق 38
2-3-1-مقدمه 38
2-3-2-تحقیقات انجام شده در خارج از کشور 38
2-3-3-تحقیقات انجام شده در داخل کشور : 39
2-1-بخش اول
هـوش
2-1-1-مقدمه
با وجودی که «هوش» یکی از آن موضوعاتی است که در حوزه روانشناسی، بسیار مورد بحث قرار گرفته است امّا تعریف استانداردی از این که چه چیزی دقیقاً تشکیل دهنده «هوش» است وجود ندارد. برخی پژوهشگران هوش را یک قابلیت منفرد و عمومی میدانند در حالی که برخی دیگر اعقتاد دارند که هوش دربرگیرنده دامنهای از مهارتها و استعدادهاست.
هوش از جمله مواردی است که بسیار مورد توجه روان شناسان بوده و در طول تاریخچه روانشناسی تلاش بر این بوده که ماهیت هوش ، انواع آن ، تغییر پذیری آن و ... ، مورد بررسی قرار گیرد. وقتی درباره هوش صحبت میشود، ویژگی هایی چون یادگیری سریع و زیاد ، محاسبات دقیق و فوری و راه حل های جدید به ذهن خطور میکند.
بطور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته است و بر این اساس طبقات مختلفی از انواع هوش نیز مطرح شده است. ثوراندیک ، اسپیرمن ، ترستون استرن برگ ، گاردنر افرادی هستند که انواعی از هوش را بر اساس تعاریفی که از آن ارائه کرده ساختهاند.
پدیده هوش که بارزترین فعالیت قوای ذهنی بشر است و قدرت سازگاری او با محیط را فراهم میآورد. واژه هوش کیفیت پدیده خاصی را که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست بیان میکند به عبارت دیگر هوش واژهای است که برای نشان دادن یک متغیر غیرحسی که تنها از طریق خواص آن قابل تفسیر است به کار میرود. بر اساس الگوی ساختار هوش میتوان راهبردهای آموزشی را برای تقویت مهارتهای فراشناختی ارائه کرد.
2-1-2-مشکل تعریف هوش
معمولاً دو دلیل عمده برای اینکه چرا یک تعریف جامع از هوش که مورد اتفاق همه روانشناسان باشد ارائه نشده است وجود دارد.
1- تعریف یک مفهوم انتزاعی که مستقیماً قابل احساس نیست، آسان نخواهد بود و این مشکل به مبحث هوش محدود نمیشود. هنوز در روانشناسی معاصر برای مفاهیمی از قبیل انگیزه ، غریزه ، اضطراب و شخصیت تعاریف کاملاً دقیقی بیان نشده است (اسکوئیلر، 1372، ص 10). 2- مشکل دیگر در تعریف هوش وابستگی این مفهوم با فرهنگ جامعه است. مثلاً در یونان باستان توانایی افراد در سخنوری شاخص هوش به شمار میرفت. در میان برخی از قبایل آفریقای جنوبی فرد باهوش کسی است که در شکار حیوانات مهارت و جسارت فراوان نشان دهد، در حالی که همین فرد ممکن است در دیگر نقاط جهان فردی عقب مانده تلقی گردد (همان منبع).
البته مشکلی که در تعریف هوش وجود دارد بیشتر یک تعریف آکادمیک است و بیشتر در بحثهای نظری و کتابهای درسی و کلاسهای دانشگاهی مطرح میشود و روانشناسان در عمل با آن روبرو نمیشوند.
2-1-3-تعریف هوش
با وجود همهی مشکلاتی که برای تعریف هوش وجود دارد روانشناسان هر کدام تعاریفی از هوش ارائه کردهاند که به تعدادی از این تعاریف اشاره میشود.
بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روانشناسان برای هوش ارائه شده است، میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد.
1- تعریف تربیتی هوش
به اعتقاد روانشناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.
2- تعریف تحلیلی هوش
بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
3- تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی ، هوش پدیدهای است که از طریق تستهای هوش سنجیده میشود و شاید عملیترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.
براى تعريف هوش چند نوع برخورد به اين مفهوم در برابر داريم. دو برخورد متداولتر، رهيافت روانسنجى ، رهيافت پردازش اطلاعات و رهيافت رشد است. شيوۀ برخورد اول را فرانسيس گالتون انگليسى و ديدگاه رشد را ژان پياژه سويسى بنياد نهاد.
1- رهيافت روان سنجى
فرانسيس گالتون انگليسى در كتاب خود، نبوغ ارثى (1869) اين نظر را مطرح كرد كه تواناييهاى ذهنى انسان قابل اندازهگيرى است. بر اساس اين نظريه، بينه و سيمون آزمونى براى اندازهگيرى هوش طرّاحى كردند. آزمون آنها بر تعريف زير استوار است:
در مفهوم هوش، استعداد فكرىِ بنيادينى وجود دارد. اين استعداد فكرى، توان داورى است و مىتوان آن را 'حس خوب`، 'حس عملى`، 'قريحه` و 'استعداد فكرىِ فرد براى تطبيق با محيط` ناميد. بنابراين، خوب داورىكردن، خوب درككردن و خوب استدلالكردن فعاليتهاى اساسى هوشاند.
مبانی نظری هوش و تفکر انتقادي دارای 38 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد