تحقيق اسباب سعادت و خوشدلى
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
پير مغان نماينده کل فرزانگی ايران کهنسال است که از آغاز آنچه ما درباره انديشه ايرانی می دانيم، پيش آمده و در فردی فرضی، تجسم پيدا کرده است که آن را پير مغان ناميده اند. پير بودن يعنی تمام تجربيات جهانی را در خود جمع کرده و منبع يک سلسله تجربه است و ديگر اينکه وابسته به مغان است يعنی کهن ترين دوران ايران. بنابراين وقتی حافظ تمام سرنوشت دانستگی هايش را به پير مغان نسبت می دهد، می خواهد بگويد که کل اين دانستگی ها را مديون فردی هستم که تمام تجربه عم دراز ايران را در خود جمع کرده است. نگاهى به مضمون و مصاديق سعادت نزد حافظ
اسباب سعادت و خوشدلى
شايد بتوان نخستين مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را عشق ورزى و عاشق پيشگى به شمار آورد: دولت عشق بين كه چون از سر فقر و افتخار/ گوشه تاج سلطنت مى شكند گداى تو - چو ذره گرچه حقيرم ببين به دولت عشق / كه در هواى رخت چون به مهر پيوستم - قدح پر كن كه من در دولت عشق / جوانبخت جهانم گرچه پيرم - گنج عشق خود نهادى در دل ويران ما / سايه دولت برين كنج خراب انداختى .
در اينجا شايد بتوان با بازشناختن و برشمردن منافعى كه حافظ در سلوك عاشقى مى جويد، به فهم مراد حافظ از دولت عشق تقرب حاصل كرد. دست كم مى توان موارد زير را به عنوان فايدت عشق ورزى ذكر كرد:
۱/۱ از ميان بردن خودپرستى و خودفريفتگى :
با مدعى مگوئيد اسرار عشق و مستى / تا بى خبر بميرد در درد خودپرستى - اى كه دائم به خويش مغرورى / گر تو را عشق نيست معذورى
۱/۲ از ميان بردن نفاق و دورويى و ايجاد يكسويى و صفاى دل:
ساقيا جام دمادم ده كه در سير طريق/ هركه عاشق وش نيامد در نفاق افتاده بود - نفاق و زرق نبخشد صفاى دل حافظ / طريق رندى و عشق اختيار خواهم كرد - سر عاشق كه نه خاك در معشوق بود / كى خلاصش بود از محنت سرگردانى - حافظا سجده به ابروى چو محرابش كن / كه دعايى ز سر صدق جز آنجا نكنى
۱/۳ عشق حرمان و پشيمانى در پى ندارد:
عشق مى ورزم و اميد كه اين فن شريف / چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
پير مغان نماينده کل فرزانگی ايران کهنسال است که از آغاز آنچه ما درباره انديشه ايرانی می دانيم، پيش آمده و در فردی فرضی، تجسم پيدا کرده است که آن را پير مغان ناميده اند. پير بودن يعنی تمام تجربيات جهانی را در خود جمع کرده و منبع يک سلسله تجربه است و ديگر اينکه وابسته به مغان است يعنی کهن ترين دوران ايران. بنابراين وقتی حافظ تمام سرنوشت دانستگی هايش را به پير مغان نسبت می دهد، می خواهد بگويد که کل اين دانستگی ها را مديون فردی هستم که تمام تجربه عم دراز ايران را در خود جمع کرده است. نگاهى به مضمون و مصاديق سعادت نزد حافظ
اسباب سعادت و خوشدلى
شايد بتوان نخستين مصداق سعادت (دولت) از نگاه حافظ را عشق ورزى و عاشق پيشگى به شمار آورد: دولت عشق بين كه چون از سر فقر و افتخار/ گوشه تاج سلطنت مى شكند گداى تو - چو ذره گرچه حقيرم ببين به دولت عشق / كه در هواى رخت چون به مهر پيوستم - قدح پر كن كه من در دولت عشق / جوانبخت جهانم گرچه پيرم - گنج عشق خود نهادى در دل ويران ما / سايه دولت برين كنج خراب انداختى .
در اينجا شايد بتوان با بازشناختن و برشمردن منافعى كه حافظ در سلوك عاشقى مى جويد، به فهم مراد حافظ از دولت عشق تقرب حاصل كرد. دست كم مى توان موارد زير را به عنوان فايدت عشق ورزى ذكر كرد:
۱/۱ از ميان بردن خودپرستى و خودفريفتگى :
با مدعى مگوئيد اسرار عشق و مستى / تا بى خبر بميرد در درد خودپرستى - اى كه دائم به خويش مغرورى / گر تو را عشق نيست معذورى
۱/۲ از ميان بردن نفاق و دورويى و ايجاد يكسويى و صفاى دل:
ساقيا جام دمادم ده كه در سير طريق/ هركه عاشق وش نيامد در نفاق افتاده بود - نفاق و زرق نبخشد صفاى دل حافظ / طريق رندى و عشق اختيار خواهم كرد - سر عاشق كه نه خاك در معشوق بود / كى خلاصش بود از محنت سرگردانى - حافظا سجده به ابروى چو محرابش كن / كه دعايى ز سر صدق جز آنجا نكنى
۱/۳ عشق حرمان و پشيمانى در پى ندارد:
عشق مى ورزم و اميد كه اين فن شريف / چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود
تحقيق اسباب سعادت و خوشدلى
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت