تحقيق تحلیل و تفسیر شعر «کتیبه» مهدی اخوان ثالث
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
تحلیل و تفسیر شعر «کتیبه» سروده مهدی اخوان ثالث
كتيبه
فتاده تخته سنگ آن سوي تر ، انگار كوهي بود
و ما اين سو نشسته ، خسته انبوهي،
زن و مرد و جوان و پير،
همه با يكدگر پيوسته ، ليك از پاي
و با زنجير.
اگر دل مي كشيدت سوي دل خواهي،
به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آن جا كه رخصت بود.
تا زنجير
ندانستيم
ندايي بود در روياي خوف و خستگي هامان
وبا آوايي از جايي، كجا ؟ هرگز نپرسيديم
چنين مي گفت:
فتاده تخته سنگ آن سوي ، وز پيشينيان پيري
بر اورازي نوشته است، هر كس طاق هر كس جفت...”
چنين مي گفت چندين بار
صدا، و انگاه چون موجي كه بگريزد ز خود در خامشي
مي خفت
و ما چيزي نمي گفتيم
و ما تا مدتي چيزي نمي گفتيم.
پس از آن نيز تنها در نگه مان بود اگر گاهي
گروهي شك و پرسش ايستاده بود
و ديگر سيل و خيل خستگي بود و فراموشي
و حتا در نگه مان نيز خاموشي.
و تخته سنگ آن سو فتاده بود.
شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد.
يكي از ما كه زنجيرش كمي سنگين تر از ما بود
لعنت كرد گوشش را و نالان گفت:" بايد رفت"
و ما با خستگي گفتيم:"لعنت بيش باد!
گوشمان را چشممان را نيز، بايد رفت
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ آن جا بود
يكي از ما كه زنجيرش رهاتر بود ، بالا رفت ، آن گه خواند:
كسي راز مرا داند
كه از اين رو به آن رويم بگرداند"
و ما با لذتي بيگانه اين راز غبار آلود را
مثل دعايي زير لب تكرار مي كرديم.
و شب شط جليلي بود
يكي از ما كه زنجيرش سبك تر بود ،
به جهد ما درودي گفت و بالا رفت
خط پوشيده را از خاك و گل بسترد و با خود خواند
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
تحلیل و تفسیر شعر «کتیبه» سروده مهدی اخوان ثالث
كتيبه
فتاده تخته سنگ آن سوي تر ، انگار كوهي بود
و ما اين سو نشسته ، خسته انبوهي،
زن و مرد و جوان و پير،
همه با يكدگر پيوسته ، ليك از پاي
و با زنجير.
اگر دل مي كشيدت سوي دل خواهي،
به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آن جا كه رخصت بود.
تا زنجير
ندانستيم
ندايي بود در روياي خوف و خستگي هامان
وبا آوايي از جايي، كجا ؟ هرگز نپرسيديم
چنين مي گفت:
فتاده تخته سنگ آن سوي ، وز پيشينيان پيري
بر اورازي نوشته است، هر كس طاق هر كس جفت...”
چنين مي گفت چندين بار
صدا، و انگاه چون موجي كه بگريزد ز خود در خامشي
مي خفت
و ما چيزي نمي گفتيم
و ما تا مدتي چيزي نمي گفتيم.
پس از آن نيز تنها در نگه مان بود اگر گاهي
گروهي شك و پرسش ايستاده بود
و ديگر سيل و خيل خستگي بود و فراموشي
و حتا در نگه مان نيز خاموشي.
و تخته سنگ آن سو فتاده بود.
شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد.
يكي از ما كه زنجيرش كمي سنگين تر از ما بود
لعنت كرد گوشش را و نالان گفت:" بايد رفت"
و ما با خستگي گفتيم:"لعنت بيش باد!
گوشمان را چشممان را نيز، بايد رفت
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ آن جا بود
يكي از ما كه زنجيرش رهاتر بود ، بالا رفت ، آن گه خواند:
كسي راز مرا داند
كه از اين رو به آن رويم بگرداند"
و ما با لذتي بيگانه اين راز غبار آلود را
مثل دعايي زير لب تكرار مي كرديم.
و شب شط جليلي بود
يكي از ما كه زنجيرش سبك تر بود ،
به جهد ما درودي گفت و بالا رفت
خط پوشيده را از خاك و گل بسترد و با خود خواند
تحقيق تحلیل و تفسیر شعر «کتیبه» مهدی اخوان ثالث
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت