بخشی از محتوا ::
اگر سياست وقت بنا به مصالح خودش از آن حمايت كند و بالاخص اگر برخى از علماء دين و مذهب اين طرز تفكر را تبليغ نمايند، و بالاخص اگر اين علماء خود واقعا به ظاهرگرايى خويش مؤمن و معتقد باشند و عملا تعصب و تصلب بورزند. حملات اخباريين عليه اصوليين و مجتهدين، و حملات برخى از فقهاء و محدثين عليه فلاسفه در جهان اسلامى از چنين امرى ريشه مىگيرد.
معتزله علاقه عميقى به فهم اسلام و تبليغ و ترويج آن و دفاع از آن در مقابل دهريين و يهود و نصارى و مجوس و صابئين و مانويان و غيرهم داشتند و حتى مبلغينى تربيت مىكردند و به اطراف و اكناف مىفرستادند. در همان حال از داخل حوزه اسلام وسيله ظاهرگرايان كه خود را «اهل الحديث» و «اهل السنة» مىناميدند تهديد مىشدند و بالاخره از پشتخنجر خوردند و ضعيف شدند و تدريجا منقرض گشتند.
عليهذا در آغاز امر، يعنى تا حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، يك مكتب كلامى معارض به معتزله - آن گونه كه بعدها پيدا شد - وجود نداشت. تمام مخالفتها با اين نام صورت مىگرفت كه افكار معتزله بر ضد ظواهر حديث و سنت است. رؤساي اهل حديث مانند مالك بن انس و احمد بن حنبل اساسا بحث و چون و چرا و استدلال را در مسائل ايمانى حرام مىشمردند. پس نه تنها اهل السنه يك مكتب كلامى در مقابل معتزله نداشتند، بلكه منكر كلام و تكلم بودند.
در حدود اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجرى پديده تازهاى رخ داد و آن اينكه شخصيتى بارز و انديشمند كه سالها در نزد قاضى عبدالجبار مكتب اعتزال را فرا گرفته و در آن مجتهد و صاحب نظر شده بود، از مكتب اعتزال رو گرداند و به مذهب اهل السنه گراييد و چون از طرفى از نوعى نبوغ خالى نبود و از طرف ديگر مجهز بود به مكتب اعتزال، همه اصول اهل السنه را بر پايههاى استدلالى خاصى بنا نهاد و آنها را به صورت يك مكتب نسبتا دقيق فكرى درآورد. آن شخصيت بارز ابوالحسن اشعرى متوفا در حدود 330 هجرى است.
ابوالحسن اشعرى - بر خلاف قدماى اهل حديث مانند احمد بن حنبل - بحث و استدلال و به كار بردن منطق را در اصول دين جايز شمرد و از قرآن و سنت بر مدعاى خود دليل آورد. او كتابى به نام «رسالة فى استحسان الخوض فى علم الكلام» نوشته است. (1)
اينجا بود كه اهل الحديث دو دسته شدند: «اشاعره» يعنى پيروان ابوالحسن اشعرى كه كلام و تكلم را جايز مىشمارند، و «حنابله» يعنى تابعان احمد بن حنبل كه آن را حرام مىدانند. در درسهاى منطق گفتيم كه ابن تيميه حنبلى كتابى در تحريم منطق و كلام نوشته است. (2)
معتزله از ناحيه ديگر نيز منفور عوام شدند، و آن، غائله «محنت» بود زيرا معتزله بودند كه با نيروى خليفه مامون مىخواستند مردم را به زور تابع عقيده خود در حادث بودن قرآن بنمايند
تحقيق تفکر اشاعره در قرن 5 و 6
متشکل از 63 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 63 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت