تحقيق راز و رمز نوشتن
متشکل از 64 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
راز و رمز نوشتن
نوشتن براي خواندن
خواندن نيمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهي بود. آدمي نخست رمز گفتاري كلام را آفريد و سپس رمز نوشتاري آن را. به همين سبب راه تفهيم و تفاهم و اساس همه يادگيريها زماني بس دراز زبان سمعي يعني گفتن و شنيدن بود. هنگامي كه آدمي رمز نوشتاري كلام را آفريد، تفهيم و تفاهم و يادگيري از راه زبان بصري، يعني نوشتن و خواندن، نيز برايش امكانپذير شد. در زبان بصري همان نشانههاي زبان سمعي به صورت نشانههاي بصري الفباء كه جانشين نشانههاي صوتي هستند، به كار ميروند.
بيسواد كاربردش در تفهيم و تفاهم زبان سمعي است و با سواد هم زبان سمعي و هم زبان بصري. اگر در روزگاران بسيار دور از سخن قصهگو و شاعر و دانشي كه سينه به سينه به ما رسيده بود و به زبان ميآمد لذت ميبرديم، هنوز هم لذت اين خواندن شفاهي را، چه از شنيدن سخن گويندگان و چه برنامههاي راديو و تلويزيون و تئاتر و سينما و مانند آن نه تنها از دست ندادهايم، بلكه بر آن افزودهايم.
در ادبيات شفاهي، يا خواندن از راه گوش، هنگامي كه گوينده و شنونده رو در روي يكديگر باشند، ارتباطي مستقيم ميان آن دو برقرار ميشود. براي مثال، در صحنه تئاتر اين ارتباط ميان بازيگر و بينندة شنونده دو جانبه است. بازيگر احساسات و معني و مقصود نويسنده را درك كرده است و آن را بازگو و مجسم ميكند. در همان زمان احساسات و برداشت بيننده و شنونده را هم در مييابد و نسبت به آنها واكنشي پيدا ميكند و به آنها پاسخ ميدهد. اما اين به آن معنا نيست كه هميشه گوينده بيان كنندة احساسات و عواطف و معني و مقصود گفتههائي است كه شنيده است يا خوانده است.
متشکل از 64 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
راز و رمز نوشتن
نوشتن براي خواندن
خواندن نيمة دوم نوشتن است. در آغاز خواندن شفاهي بود. آدمي نخست رمز گفتاري كلام را آفريد و سپس رمز نوشتاري آن را. به همين سبب راه تفهيم و تفاهم و اساس همه يادگيريها زماني بس دراز زبان سمعي يعني گفتن و شنيدن بود. هنگامي كه آدمي رمز نوشتاري كلام را آفريد، تفهيم و تفاهم و يادگيري از راه زبان بصري، يعني نوشتن و خواندن، نيز برايش امكانپذير شد. در زبان بصري همان نشانههاي زبان سمعي به صورت نشانههاي بصري الفباء كه جانشين نشانههاي صوتي هستند، به كار ميروند.
بيسواد كاربردش در تفهيم و تفاهم زبان سمعي است و با سواد هم زبان سمعي و هم زبان بصري. اگر در روزگاران بسيار دور از سخن قصهگو و شاعر و دانشي كه سينه به سينه به ما رسيده بود و به زبان ميآمد لذت ميبرديم، هنوز هم لذت اين خواندن شفاهي را، چه از شنيدن سخن گويندگان و چه برنامههاي راديو و تلويزيون و تئاتر و سينما و مانند آن نه تنها از دست ندادهايم، بلكه بر آن افزودهايم.
در ادبيات شفاهي، يا خواندن از راه گوش، هنگامي كه گوينده و شنونده رو در روي يكديگر باشند، ارتباطي مستقيم ميان آن دو برقرار ميشود. براي مثال، در صحنه تئاتر اين ارتباط ميان بازيگر و بينندة شنونده دو جانبه است. بازيگر احساسات و معني و مقصود نويسنده را درك كرده است و آن را بازگو و مجسم ميكند. در همان زمان احساسات و برداشت بيننده و شنونده را هم در مييابد و نسبت به آنها واكنشي پيدا ميكند و به آنها پاسخ ميدهد. اما اين به آن معنا نيست كه هميشه گوينده بيان كنندة احساسات و عواطف و معني و مقصود گفتههائي است كه شنيده است يا خوانده است.