تحقيق تاثیرکارزنان برزندگی خانوادگی
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
روابط خانوادگي، تحت تأثير پويايي نهادهاي اجتماعي، با تحول دائم روبهروست. با تحول شرايط زيستي و به تبع آن، بروز نيازهاي جديد، پيوسته نقشها در حال تغييرند، به طوري كه از اعتبار نقشهاي سنتي روزبهروز بيشتر كاسته شده و موجبات دگرگوني آنها فراهم ميشود. همراه با تغييرات ساختاري جامعه و بر اثر تحولات زندگي خانوادگي، زن خانهدار در عين مسئوليتهاي متعارف خود، بيش از پيش، مجبور به كار در خارج از خانه شده است. در عين حال، اشتغال زن در سطح وسيع جامعه، به رغم تعهدات دوگانهاش الزاماً به معني بردگي و استثمار او نيست و نبايد به چنين تحولي به ديده انكار نگريست؛ زيرا آثار مثبت مادي و معنوي اين اشتغال غالباً علاوه بر وضع خود زن، كه ضمن كسب درآمد به استقلال و اعتبار اجتماعي بيشتري دست مييابد، متوجه همسر و فرزندان او نيز ميشود. تأثير اجتماعي عمده اين تغيير، دگرگوني روال سنتي در نقش زنان و تقسيم كار درون خانواده است. هر چند كه، به رغم پذيرش وسيع اشتغال زنان از جانب طبقات متفاوت اجتماعي ايران، هنوز آن تغييرات فرهنگي كه لازمه هماهنگي ميان اشتغال زن و تقسيم وظايف و مسئوليتها در خانواده است به طور كامل روي نداده است، بررسي روابط و مناسبات درون خانواده چنين نشان ميدهد كه با زير سؤال رفتن پارهاي از ارزشها و هنجارهاي سنتي، نقش زن با تغييراتي روبهرو شده است و حاصل اين تغييرات بسط و توسعه زمينه فعاليتهاي اجتماعي اوست. رو آوردن زنان به اشتغال در خارج از كانون خانوادگي تأثيري بسزا در ابعاد هويت اجتماعي آنان داشته و اين امر، به نوبه خود، موجب افزايش اعتماد بهنفس جامعه زنان شده است. احراز موقعيت اجتماعي بهتر با تأثيري كه از نظر شخصيتي به جا ميگذارد، تا حدودي، معضلات ناشي از اشتغال دوگانه را هموار ساخته است. البته نه تنها راه اين تحول هميشه هموار نيست، احتمال هم دارد كه در اثر تضاد ارزشي، در ايفاي نقشها تعارضاتي پديد آيد. خطر بروز چنين حالتي بيشتر در مواقعي است كه فعاليت شغلي زن با الگوي سنتي همخواني نداشته باشد. بويژه آنكه، در زندگي سنتي، با تقسيم كار براساس جنسيت، تحت هر شرايطي، اداره امور خانگي به عهده زن پنداشته ميشود و براساس همين ارزشهاي سنتي، فعاليت وي در خارج از خانه به معني تضعيف انسجام خانواده تلقي ميگردد. تفكيك مشاغل بر حسب جنسيت و پذيرفتن تفاوت در تواناييهاي زن و مرد طرز تفكري است كه در بيشتر مواقع بر ذهنيت خود زنان نيز اثر ميگذارد و موجب دامن زدن بر تعارضات موجود ميشود.
تحقيقات نشان داده است كه اشتغال مادران به تنهايي عامل تعيينكننده در روابط زناشويي و رشد و تربيت كودكان نيست، بلكه آنچه از اين حيث مهم است جو خانواده، نگرشها و انتظارات همسر و چگونگي استفاده از اوقات فراغت در امور خانه و خانواده است. مشاركت زنان در بازار كار تحت تأثير نظام ارزشي حاكم بر جامعه و ساختار فرهنگي خانوادههاست.
شواهد آماري موجود در كشورهاي جهان سوم حاكي از افزايش ميزان مشاركت زنان در مشاغل مربوط به آموزش و پرورش، پرستاري و خدمات است و نشان ميدهد كه اكثريت زنان تمايل دارند، پس از ازدواج، كار خود را ترك كنند.
مهمترين دليل اين امر عدم تمايل شوهر به همكاري با زن در امور خانه و در نتيجه ناتواني زن در انجام دادن همزمان وظايف خانهداري و شغلي است. به عبارت ديگر، زنان، پس از ازدواج، تمايل بيشتري به ترك شغل دارند مگر آنكه تحت فشارهاي شديد مالي باشند.
وجود فرزند در خانواده يكي ديگر از عواملي است كه اشتغال زنان را تحت تأثير قرار ميدهد. به بيان ديگر، بين ميزان اشتغال زنان و شمار فرزندان در خانواده نسبت معكوس وجود دارد؛ يعني هر چه شمار فرزندان بيشتر باشد، ميزان مشاركت زنان در بازار كار كمتر است. بدين قرار، علاوه بر عوامل مربوط به بازار كار، عوامل ديگري مربوط به خود زنان و خانواده آنان، در تصميمگيري براي اشتغال، مؤثر است. از جمله، عده فرزندان و درآمد خانواده، ميزان مزد و حقوق، همچنين تحصيلات زن، در تصميمگيري براي كار در خارج از خانه، نقش مهمي دارند.
مقايسه حوزههاي اشتغال زنان و مردان در جامعه ايران نمودار آن است كه، به طور كلي، مشاغل اين دو گروه نوعاً متفاوت است. اين تفاوت بعضاً ناشي از تفاوت طبيعت دو جنس است. براي مثال، بخش عمده كادر آموزشي (آموزگاران و دبيران) را زنان تشكيل ميدهند. در مطالعات جامعهشناختي راجع به «اشتغال زن و خانواده در ايران» كار زن، به طور كلي، بيشتر با توجه به نقشهاي سنتي او در خانواده در نظر گرفته ميشود؛ به طوري كه، با وجود اشتغال زن در خارج از خانه، وظايف او در داخل خانه نمود بيشتري پيدا ميكند و «فشار مضاعف» ناشي از دوگانگي نقش احساس ميشود.
در اين تحقيقات، مسئوليت نگهداري و تربيت فرزندان و اداره امور خانه از جمله عواملي شمرده شده كه امكان دستيابي زنان به تخصصهاي بالا را محدود ميسازد و به دليل ناهماهنگي نقشهاي حرفهاي و خانوادگي زنان و خودداري شوهران از همكاري با آنان موجب بروز «تضاد نقشها» ميگردد.
در مواردي كه جمع و تلفيق نقشها ميسر باشد، كار و خانواده در نظر زن، اهميت يكسان پيدا ميكند و ايفاي هر دو نقش با موفقيت همراه و رضايت از شغل و ازدواج و خانواده در بالاترين حد مطلوب است و هيچ تعارضي در نقشها ديده نميشود.
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
روابط خانوادگي، تحت تأثير پويايي نهادهاي اجتماعي، با تحول دائم روبهروست. با تحول شرايط زيستي و به تبع آن، بروز نيازهاي جديد، پيوسته نقشها در حال تغييرند، به طوري كه از اعتبار نقشهاي سنتي روزبهروز بيشتر كاسته شده و موجبات دگرگوني آنها فراهم ميشود. همراه با تغييرات ساختاري جامعه و بر اثر تحولات زندگي خانوادگي، زن خانهدار در عين مسئوليتهاي متعارف خود، بيش از پيش، مجبور به كار در خارج از خانه شده است. در عين حال، اشتغال زن در سطح وسيع جامعه، به رغم تعهدات دوگانهاش الزاماً به معني بردگي و استثمار او نيست و نبايد به چنين تحولي به ديده انكار نگريست؛ زيرا آثار مثبت مادي و معنوي اين اشتغال غالباً علاوه بر وضع خود زن، كه ضمن كسب درآمد به استقلال و اعتبار اجتماعي بيشتري دست مييابد، متوجه همسر و فرزندان او نيز ميشود. تأثير اجتماعي عمده اين تغيير، دگرگوني روال سنتي در نقش زنان و تقسيم كار درون خانواده است. هر چند كه، به رغم پذيرش وسيع اشتغال زنان از جانب طبقات متفاوت اجتماعي ايران، هنوز آن تغييرات فرهنگي كه لازمه هماهنگي ميان اشتغال زن و تقسيم وظايف و مسئوليتها در خانواده است به طور كامل روي نداده است، بررسي روابط و مناسبات درون خانواده چنين نشان ميدهد كه با زير سؤال رفتن پارهاي از ارزشها و هنجارهاي سنتي، نقش زن با تغييراتي روبهرو شده است و حاصل اين تغييرات بسط و توسعه زمينه فعاليتهاي اجتماعي اوست. رو آوردن زنان به اشتغال در خارج از كانون خانوادگي تأثيري بسزا در ابعاد هويت اجتماعي آنان داشته و اين امر، به نوبه خود، موجب افزايش اعتماد بهنفس جامعه زنان شده است. احراز موقعيت اجتماعي بهتر با تأثيري كه از نظر شخصيتي به جا ميگذارد، تا حدودي، معضلات ناشي از اشتغال دوگانه را هموار ساخته است. البته نه تنها راه اين تحول هميشه هموار نيست، احتمال هم دارد كه در اثر تضاد ارزشي، در ايفاي نقشها تعارضاتي پديد آيد. خطر بروز چنين حالتي بيشتر در مواقعي است كه فعاليت شغلي زن با الگوي سنتي همخواني نداشته باشد. بويژه آنكه، در زندگي سنتي، با تقسيم كار براساس جنسيت، تحت هر شرايطي، اداره امور خانگي به عهده زن پنداشته ميشود و براساس همين ارزشهاي سنتي، فعاليت وي در خارج از خانه به معني تضعيف انسجام خانواده تلقي ميگردد. تفكيك مشاغل بر حسب جنسيت و پذيرفتن تفاوت در تواناييهاي زن و مرد طرز تفكري است كه در بيشتر مواقع بر ذهنيت خود زنان نيز اثر ميگذارد و موجب دامن زدن بر تعارضات موجود ميشود.
تحقيقات نشان داده است كه اشتغال مادران به تنهايي عامل تعيينكننده در روابط زناشويي و رشد و تربيت كودكان نيست، بلكه آنچه از اين حيث مهم است جو خانواده، نگرشها و انتظارات همسر و چگونگي استفاده از اوقات فراغت در امور خانه و خانواده است. مشاركت زنان در بازار كار تحت تأثير نظام ارزشي حاكم بر جامعه و ساختار فرهنگي خانوادههاست.
شواهد آماري موجود در كشورهاي جهان سوم حاكي از افزايش ميزان مشاركت زنان در مشاغل مربوط به آموزش و پرورش، پرستاري و خدمات است و نشان ميدهد كه اكثريت زنان تمايل دارند، پس از ازدواج، كار خود را ترك كنند.
مهمترين دليل اين امر عدم تمايل شوهر به همكاري با زن در امور خانه و در نتيجه ناتواني زن در انجام دادن همزمان وظايف خانهداري و شغلي است. به عبارت ديگر، زنان، پس از ازدواج، تمايل بيشتري به ترك شغل دارند مگر آنكه تحت فشارهاي شديد مالي باشند.
وجود فرزند در خانواده يكي ديگر از عواملي است كه اشتغال زنان را تحت تأثير قرار ميدهد. به بيان ديگر، بين ميزان اشتغال زنان و شمار فرزندان در خانواده نسبت معكوس وجود دارد؛ يعني هر چه شمار فرزندان بيشتر باشد، ميزان مشاركت زنان در بازار كار كمتر است. بدين قرار، علاوه بر عوامل مربوط به بازار كار، عوامل ديگري مربوط به خود زنان و خانواده آنان، در تصميمگيري براي اشتغال، مؤثر است. از جمله، عده فرزندان و درآمد خانواده، ميزان مزد و حقوق، همچنين تحصيلات زن، در تصميمگيري براي كار در خارج از خانه، نقش مهمي دارند.
مقايسه حوزههاي اشتغال زنان و مردان در جامعه ايران نمودار آن است كه، به طور كلي، مشاغل اين دو گروه نوعاً متفاوت است. اين تفاوت بعضاً ناشي از تفاوت طبيعت دو جنس است. براي مثال، بخش عمده كادر آموزشي (آموزگاران و دبيران) را زنان تشكيل ميدهند. در مطالعات جامعهشناختي راجع به «اشتغال زن و خانواده در ايران» كار زن، به طور كلي، بيشتر با توجه به نقشهاي سنتي او در خانواده در نظر گرفته ميشود؛ به طوري كه، با وجود اشتغال زن در خارج از خانه، وظايف او در داخل خانه نمود بيشتري پيدا ميكند و «فشار مضاعف» ناشي از دوگانگي نقش احساس ميشود.
در اين تحقيقات، مسئوليت نگهداري و تربيت فرزندان و اداره امور خانه از جمله عواملي شمرده شده كه امكان دستيابي زنان به تخصصهاي بالا را محدود ميسازد و به دليل ناهماهنگي نقشهاي حرفهاي و خانوادگي زنان و خودداري شوهران از همكاري با آنان موجب بروز «تضاد نقشها» ميگردد.
در مواردي كه جمع و تلفيق نقشها ميسر باشد، كار و خانواده در نظر زن، اهميت يكسان پيدا ميكند و ايفاي هر دو نقش با موفقيت همراه و رضايت از شغل و ازدواج و خانواده در بالاترين حد مطلوب است و هيچ تعارضي در نقشها ديده نميشود.
تحقيق تاثیرکارزنان برزندگی خانوادگی
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 12 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت