تحقيق اصحاب اخدود
متشکل از 17 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
اصحاب اخدود
يكى از جماعتهاى الگو در قرآن، كه با افتخار و عزت از آنها ياد شده است، كشتگان اخدود مىباشند. قرآن در سوره بروج از آنها و سرنوشت عبرت آموز، ومقاومت جانانهشان در راه عقيده توحيدى سخن گفته است؛
قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إِذ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ؛(1)
كشته شدند ياران گودال (خندق)؛ همان آتش مايه دار و انبوه. آنگاه كه آنان بالاىآنخندق به تماشا نشسته بودند. و خود بر آنچه بر سر مؤمنان مىآوردند، گواهبودند.
ماجراى اصحاب اخدود از حيث تاريخى با اختلاف بسيار روايت شده است. طورى كه نمىتوان نظر قطعى درباره مصداق واقعى و زمان وقوع آن اظهار نمود.
هرچند در برخى ترجمهها و تفسيرها اصحاب اخدود لقب كسانى دانسته شده كه گروهى از مؤمنان را به خاطر عقيده و ايمان به توحيد در گودالهاى آتش سوزانيدهاند، اما مشهور اين است كه اصحاب اخدود همان مؤمنان شهيدند.(2)
1. اصحاب اخدود، اسوه جان نثارى در راه توحيد
بارزترين صفت اصحاب اخدود كه آنان را به مقام الگويى مىرساند، جانفشانى و فداكارى بىدريغ در راه اعتقاد توحيدى است.
با پذيرفتن هر يك از روايات تاريخى موجود در مورد چگونگى و مصداق قصه اصحاب اخدود، آنچه مسلم و يقينى است، مقاومت و رشادت اين گروه دربرابر تهديدهاى جدى سركردگان كفر است، كه مىخواستند زندگى دنيا را به بهاى ايمان به آنها دهند و اينان بر ايمان خويش تا آخرين لحظه پاى فشردند؛
وَما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ العَزِيزِ الحَمِيدِ.(3)
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند.
ديدگاه مشهور درباره ماجراى اصحاب اخدود كه مورد اعتراف بيشتر مفسران و سيرهنويسان است را به طور خلاصه از سيره ابنهشام مىآوريم:
ذونواس با سربازانش بهسوى آنها رهسپار شد و به يهوديت دعوتشان كرد و ميان كشتهشدن ودين يهود، مختارشان ساخت.
پس كشته شدن را برگزيدند و چالههايى (اخدود) برايشان حفرنمود و بسيارى را سوزاند و بسيارى را با شمشير كشت و مثلهكرد تا به نزديك بيست هزار شدند و آيات سوره بروج در شأن ذونواس و سپاهش نازل گشت.(4)
شرح بيشتر ماجرا، بنا به نقل على بن ابراهيم قمى در تفسير سوره بروج چنين است:
اصحاب اخدود كشته شدند و سبب آن اين بود كه ذونواس آخرين پادشاه از ملوك حمير، حبشيان را به حمله به سرزمين يمن واداشت و خود به دين يهود درآمد و حميريان را به اين آيين فرمان داد و خود را يوسف ناميد. مدتى بدينسان گذشت تا بدو خبر رسيد كه در نجران بازماندگان قومى نصرانى بهسرمىبرند كه دين عيسى و حكم انجيل را گردن مىنهند و پيشوايشان عبدالله بن بريامن است.
اطرافيان پادشاه، او را به عزيمت به سوى آن قوم و تحميل آيين يهود برايشان تشويق كردند. پس حركت كرد تا به نجران رسيد و هر كس را بر دين نصرانيت بود، گرد آورد. آنگاه دين يهود را بر آنان عرضه كرد اما آنها امتناع كردند. وى با آنان مجادله نمود اما جز ابا و امتناع نديد.
سرانجام آنها كشته شدن را بر ورود به آيين يهود برگزيدند. ذونواس براى آنها گودالهايى حفر كرد و هيزم در آن بنهاد و آتش به پا كرد. گروهى از ايشان به آتش سوختند، گروهى ديگر با شمشير مثله شدند تا شمار سوختگان و كشتگان به بيست هزار رسيد و تنها يكى از ايشان بهنام دوس با اسب خود گريخت.(5)
بنابراين، آنچه از مجموع روايات مشهور برمىآيد اين است كه اصحاب اخدود آزادانه، مرگ را بر دين جبرى و تحميلى و آيين منسوخ ترجيح دادند و از دين بر حق مسيحيت كه آخرين رسالت معتبر در زمانشان بود، بيرون نشدند و فرجامشان شهادت و سعادت عقبا گشت.
قصه اصحاب اخدود
اخدود جمع خد به معناي رخساره است كه درزمين به معناي شق و بخشي از آن است. خدواندبه جهت صبر مومنان مكه، قصد مومنان مسيحي وبرخورد اصحاب اخدود را براي رسولش نقلميكند. حوالي سالهاي 523 ميلادي، يمن وجنوب حجاز تا منطقه نجران تحت حاكميت قوميهود بود. اصحاب اخدود گروهي از حكام يمنكه دين يهود داشتند و بزرگ آن «ذونواسحميري» بود. «مسروق» حاكم وقت يمن منطقهنجران حجاز را به تسلط خود درآورد
متشکل از 17 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
اصحاب اخدود
يكى از جماعتهاى الگو در قرآن، كه با افتخار و عزت از آنها ياد شده است، كشتگان اخدود مىباشند. قرآن در سوره بروج از آنها و سرنوشت عبرت آموز، ومقاومت جانانهشان در راه عقيده توحيدى سخن گفته است؛
قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إِذ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ؛(1)
كشته شدند ياران گودال (خندق)؛ همان آتش مايه دار و انبوه. آنگاه كه آنان بالاىآنخندق به تماشا نشسته بودند. و خود بر آنچه بر سر مؤمنان مىآوردند، گواهبودند.
ماجراى اصحاب اخدود از حيث تاريخى با اختلاف بسيار روايت شده است. طورى كه نمىتوان نظر قطعى درباره مصداق واقعى و زمان وقوع آن اظهار نمود.
هرچند در برخى ترجمهها و تفسيرها اصحاب اخدود لقب كسانى دانسته شده كه گروهى از مؤمنان را به خاطر عقيده و ايمان به توحيد در گودالهاى آتش سوزانيدهاند، اما مشهور اين است كه اصحاب اخدود همان مؤمنان شهيدند.(2)
1. اصحاب اخدود، اسوه جان نثارى در راه توحيد
بارزترين صفت اصحاب اخدود كه آنان را به مقام الگويى مىرساند، جانفشانى و فداكارى بىدريغ در راه اعتقاد توحيدى است.
با پذيرفتن هر يك از روايات تاريخى موجود در مورد چگونگى و مصداق قصه اصحاب اخدود، آنچه مسلم و يقينى است، مقاومت و رشادت اين گروه دربرابر تهديدهاى جدى سركردگان كفر است، كه مىخواستند زندگى دنيا را به بهاى ايمان به آنها دهند و اينان بر ايمان خويش تا آخرين لحظه پاى فشردند؛
وَما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ العَزِيزِ الحَمِيدِ.(3)
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند.
ديدگاه مشهور درباره ماجراى اصحاب اخدود كه مورد اعتراف بيشتر مفسران و سيرهنويسان است را به طور خلاصه از سيره ابنهشام مىآوريم:
ذونواس با سربازانش بهسوى آنها رهسپار شد و به يهوديت دعوتشان كرد و ميان كشتهشدن ودين يهود، مختارشان ساخت.
پس كشته شدن را برگزيدند و چالههايى (اخدود) برايشان حفرنمود و بسيارى را سوزاند و بسيارى را با شمشير كشت و مثلهكرد تا به نزديك بيست هزار شدند و آيات سوره بروج در شأن ذونواس و سپاهش نازل گشت.(4)
شرح بيشتر ماجرا، بنا به نقل على بن ابراهيم قمى در تفسير سوره بروج چنين است:
اصحاب اخدود كشته شدند و سبب آن اين بود كه ذونواس آخرين پادشاه از ملوك حمير، حبشيان را به حمله به سرزمين يمن واداشت و خود به دين يهود درآمد و حميريان را به اين آيين فرمان داد و خود را يوسف ناميد. مدتى بدينسان گذشت تا بدو خبر رسيد كه در نجران بازماندگان قومى نصرانى بهسرمىبرند كه دين عيسى و حكم انجيل را گردن مىنهند و پيشوايشان عبدالله بن بريامن است.
اطرافيان پادشاه، او را به عزيمت به سوى آن قوم و تحميل آيين يهود برايشان تشويق كردند. پس حركت كرد تا به نجران رسيد و هر كس را بر دين نصرانيت بود، گرد آورد. آنگاه دين يهود را بر آنان عرضه كرد اما آنها امتناع كردند. وى با آنان مجادله نمود اما جز ابا و امتناع نديد.
سرانجام آنها كشته شدن را بر ورود به آيين يهود برگزيدند. ذونواس براى آنها گودالهايى حفر كرد و هيزم در آن بنهاد و آتش به پا كرد. گروهى از ايشان به آتش سوختند، گروهى ديگر با شمشير مثله شدند تا شمار سوختگان و كشتگان به بيست هزار رسيد و تنها يكى از ايشان بهنام دوس با اسب خود گريخت.(5)
بنابراين، آنچه از مجموع روايات مشهور برمىآيد اين است كه اصحاب اخدود آزادانه، مرگ را بر دين جبرى و تحميلى و آيين منسوخ ترجيح دادند و از دين بر حق مسيحيت كه آخرين رسالت معتبر در زمانشان بود، بيرون نشدند و فرجامشان شهادت و سعادت عقبا گشت.
قصه اصحاب اخدود
اخدود جمع خد به معناي رخساره است كه درزمين به معناي شق و بخشي از آن است. خدواندبه جهت صبر مومنان مكه، قصد مومنان مسيحي وبرخورد اصحاب اخدود را براي رسولش نقلميكند. حوالي سالهاي 523 ميلادي، يمن وجنوب حجاز تا منطقه نجران تحت حاكميت قوميهود بود. اصحاب اخدود گروهي از حكام يمنكه دين يهود داشتند و بزرگ آن «ذونواسحميري» بود. «مسروق» حاكم وقت يمن منطقهنجران حجاز را به تسلط خود درآورد
تحقيق اصحاب اخدود
متشکل از 17 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 17 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت