تحقيق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
متشکل از 20 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوري دربارة علم جديد، دين، خدا و جهان طبيعت، نشان ميدهد كه در نظر او علم و دين نه در تعارض و نه در تمايز و جدايي بلكه در تعامل با يكديگرند. آن هم از آنرو كه وي معتقد است قرآن برخلاف تصور رايج عمده تكيهاش نه بر نظرورزي و توجه به امور انتزاعي و ذهني بلكه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراين علوم جديد ـ كه با تكيه بر خرد استقرايي شكل گرفتهاند ـ هيچ تعارضي با روح تعاليم قرآني و اسلامي ندارند و حتي جالب توجه اينكه از تعاليم قرآن بهره بردهاند. از جانب ديگر اقبال لاهوري، واقعيت را يك كل تصور مينمايد كه داراي سطوح و ابعاد مختلف و متعددي است كه هر يك از علم و دين با روشهاي خاص خويش ميتوانند ابعادي از اين واقعيت كل را معلوم و آشكار سازند. بنابراين لازمه ارائه تفسيري جامع از واقعيت، تعامل علم و دين با يكديگر است.
منبع: فصل نامه - ذهن - شماره 22
هنگامي كه به تاريخ انديشهها مينگريم، گاه با پرسشهايي روبه رو هستيم كه ميتوان آنها را پرسشهايي دغدغهبرانگيز ناميد. چرا كه پاسخهاي اين پرسشها بسي مناقشات و منازعات را برانگيخته است. يكي از اين پرسشها، پرسش از نسبت علم و دين است. اين پرسش اگر چه در طي قرون اخير و ابتدا هم در غرب مطرح شد وليكن دامنه آن به جهان اسلام نيز گسترش يافت و اذهان انديشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.
درواقع از هنگامي كه علوم جديد توانست در سايه نگرش رياضيوار، پرده از رازهاي طبيعت برداشته و حتي دست تصرف در آن بگشايد، اين تصور در اذهان برخي از متفكران پيدا شد كه گويي يگانه تكيهگاه معرفتي بشر فقط علم است. اين تصور كه با تحولاتي ژرف در حوزههاي مختلف حيات بشر تقويت ميشد ناگزير به اصلاح و تعديل تصورات دينداران نسبت به خدا، انسان و جهان طبيعت انجاميد. بدينسان صحنهاي در طي قرن هفدهم ميلادي به وقوع پيوست كه اولين ميدان رويارويي جدي علم و دين گشت. بهطوري كه شايد بتوان رابطه ميان علم و دين را در قالب سه رويكرد مطرح كرد:1
1- تعارض: باور به اينكه علم و دين از حيث موضوع، روش و غايت در مخالفت و تضاد با يكديگر قرار داشته و آشتيناپذيرند.
2- تمايز: قول به اينكه علم و دين به قلمروهاي جداگانهاي تعلق داشته و از اينرو داراي مدعياتي با شيوههايي كاملاً متفاوت از يكديگر هستند. هر يك از عالم ديني و دانشمند علمي بايد از ورود و اظهار نظر در قلمرو ديگري خودداري نمايند.
3- تعامل: رويكردي كه بنابر آن، ميان علم و دين نه تضاد و نه تمايز بلكه هماهنگي و تعامل وجود دارد كه ميتواند به گفتگو و همكاري ميان علم و دين بينجامد. مطابق چنين رويكردي،اگرچه علم و دين از حيث موضوع، روش و غايت، تفاوتهايي با يكديگر داشته، ولي علم و دين با هماهنگي و تكميل يكديگر ميتوانند از جهان به منزلة يك كل تفسير و تبييني جامع ارائه دهند. به سخن ديگر در اين رويكرد علم ميتواند افق ايمان ديني را وسعت بخشد و ديدگاه ايمان ديني ميتواند شناخت ما را از جهان عميقتر سازد.2
متشکل از 20 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوري دربارة علم جديد، دين، خدا و جهان طبيعت، نشان ميدهد كه در نظر او علم و دين نه در تعارض و نه در تمايز و جدايي بلكه در تعامل با يكديگرند. آن هم از آنرو كه وي معتقد است قرآن برخلاف تصور رايج عمده تكيهاش نه بر نظرورزي و توجه به امور انتزاعي و ذهني بلكه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراين علوم جديد ـ كه با تكيه بر خرد استقرايي شكل گرفتهاند ـ هيچ تعارضي با روح تعاليم قرآني و اسلامي ندارند و حتي جالب توجه اينكه از تعاليم قرآن بهره بردهاند. از جانب ديگر اقبال لاهوري، واقعيت را يك كل تصور مينمايد كه داراي سطوح و ابعاد مختلف و متعددي است كه هر يك از علم و دين با روشهاي خاص خويش ميتوانند ابعادي از اين واقعيت كل را معلوم و آشكار سازند. بنابراين لازمه ارائه تفسيري جامع از واقعيت، تعامل علم و دين با يكديگر است.
منبع: فصل نامه - ذهن - شماره 22
هنگامي كه به تاريخ انديشهها مينگريم، گاه با پرسشهايي روبه رو هستيم كه ميتوان آنها را پرسشهايي دغدغهبرانگيز ناميد. چرا كه پاسخهاي اين پرسشها بسي مناقشات و منازعات را برانگيخته است. يكي از اين پرسشها، پرسش از نسبت علم و دين است. اين پرسش اگر چه در طي قرون اخير و ابتدا هم در غرب مطرح شد وليكن دامنه آن به جهان اسلام نيز گسترش يافت و اذهان انديشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.
درواقع از هنگامي كه علوم جديد توانست در سايه نگرش رياضيوار، پرده از رازهاي طبيعت برداشته و حتي دست تصرف در آن بگشايد، اين تصور در اذهان برخي از متفكران پيدا شد كه گويي يگانه تكيهگاه معرفتي بشر فقط علم است. اين تصور كه با تحولاتي ژرف در حوزههاي مختلف حيات بشر تقويت ميشد ناگزير به اصلاح و تعديل تصورات دينداران نسبت به خدا، انسان و جهان طبيعت انجاميد. بدينسان صحنهاي در طي قرن هفدهم ميلادي به وقوع پيوست كه اولين ميدان رويارويي جدي علم و دين گشت. بهطوري كه شايد بتوان رابطه ميان علم و دين را در قالب سه رويكرد مطرح كرد:1
1- تعارض: باور به اينكه علم و دين از حيث موضوع، روش و غايت در مخالفت و تضاد با يكديگر قرار داشته و آشتيناپذيرند.
2- تمايز: قول به اينكه علم و دين به قلمروهاي جداگانهاي تعلق داشته و از اينرو داراي مدعياتي با شيوههايي كاملاً متفاوت از يكديگر هستند. هر يك از عالم ديني و دانشمند علمي بايد از ورود و اظهار نظر در قلمرو ديگري خودداري نمايند.
3- تعامل: رويكردي كه بنابر آن، ميان علم و دين نه تضاد و نه تمايز بلكه هماهنگي و تعامل وجود دارد كه ميتواند به گفتگو و همكاري ميان علم و دين بينجامد. مطابق چنين رويكردي،اگرچه علم و دين از حيث موضوع، روش و غايت، تفاوتهايي با يكديگر داشته، ولي علم و دين با هماهنگي و تكميل يكديگر ميتوانند از جهان به منزلة يك كل تفسير و تبييني جامع ارائه دهند. به سخن ديگر در اين رويكرد علم ميتواند افق ايمان ديني را وسعت بخشد و ديدگاه ايمان ديني ميتواند شناخت ما را از جهان عميقتر سازد.2
تحقيق تعامل علم و دين از ديدگاه اقبال لاهوري
متشکل از 20 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 20 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت