تحقيق خدا در قرآن
متشکل از 11 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
خدا در قرآن
براساس بيان و هدايت قرآن، خدا نه وجود است نه موجود، بلكهحقّ "قيوم" است.وجود اگر چه نامى مقدّس از نامهاى نيك خداوند است و اگرچهنورى است كه حقايق هستى را آشكار مىسازد و اگرچه با موجودات تفاوت دارد ولى به رغم همه اين امور نمىتوانآن را خدا دانست و نمىتوان خدا را وجود دانست -پاك و مبراستپروردگار از اين كه چنين باشد- بلكه "وجود"، مخلوقى از"مخلوقات" خداست و هرگونه كه بخواهد در آن تصرّف مىكند و آنرا به پديدهاى مىبخشد و در نتيجه آن پديده آشكار شده و آفرينشمىيابد.نزديكترين وسيله براى شناخت آن كه وجود، مخلوق استتصرّف در آن مىباشد و اين كه يك بار به چيزى داده مىشود و سپساز آن ستانده مىشود، پس "وجود" هم "حقيقتى" است كه مالك آنيعنى خداوند قادر آن را تدبير مىكند.
موجودات نيز خدا نيستند، بلكه ستاره و درخت در برابر خداسجده مىكنند و خورشيد و ماه به تدبير خدا جريان دارند و زمينتسليم امر اوست، سادهترين دليل آن نشانههاى آشكار ضعفپديدههاست كه هرگز نمىتوانند خداوند قادر باشند -پاك و منزّهاست خدا از اين كه چنين باشد.اين اصل فلسفى كه وجود را به ممكن و واجب تقسيم مىكندووجود ممكن را "مخلوق" و وجود واجب را "خالق" مىپندارد درقرآن اصلاً مردود است، زيرا خدا نه وجود است و نه مخلوق بهوجود. بلكه وجود، نورى است در اختيار خدا و بخشيده شده بهمخلوقات، پس چگونه ممكن است خداوند و آفريدهها در يكاساس مشترك باشند و آن را وجود بناميم و حال آن كه سه اساسوجود دارد: خدا، وجود و آفريدهها.اين "اصل صوفيانه" كه خدا را "ذات موجودات" مىپندارد و نيزاين "اصل مادى" كه پديدهها را "ذاتاً مسلّط" برخود مىداندوبنابراين همين پديدهها، خود خدايند و بس، همگى اصولىمردودند. زيرا خداوند والاتر، بالاتر و بزرگتر از مخلوقاتوآفريدههاى خود است، نه او مخلوقات و نه مخلوقات، او هستوميان او و مخلوقاتش تباين است و اشتراكى نيست، مگر در الفاظىكه در حدود امكانات آفريدهها وضع شده است. ميان خدا ومخلوقات تباين مطلق است پس هر آنچه در مخلوقات جايز باشددرباره خداوند محال است و بر عكس.
متشکل از 11 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
خدا در قرآن
براساس بيان و هدايت قرآن، خدا نه وجود است نه موجود، بلكهحقّ "قيوم" است.وجود اگر چه نامى مقدّس از نامهاى نيك خداوند است و اگرچهنورى است كه حقايق هستى را آشكار مىسازد و اگرچه با موجودات تفاوت دارد ولى به رغم همه اين امور نمىتوانآن را خدا دانست و نمىتوان خدا را وجود دانست -پاك و مبراستپروردگار از اين كه چنين باشد- بلكه "وجود"، مخلوقى از"مخلوقات" خداست و هرگونه كه بخواهد در آن تصرّف مىكند و آنرا به پديدهاى مىبخشد و در نتيجه آن پديده آشكار شده و آفرينشمىيابد.نزديكترين وسيله براى شناخت آن كه وجود، مخلوق استتصرّف در آن مىباشد و اين كه يك بار به چيزى داده مىشود و سپساز آن ستانده مىشود، پس "وجود" هم "حقيقتى" است كه مالك آنيعنى خداوند قادر آن را تدبير مىكند.
موجودات نيز خدا نيستند، بلكه ستاره و درخت در برابر خداسجده مىكنند و خورشيد و ماه به تدبير خدا جريان دارند و زمينتسليم امر اوست، سادهترين دليل آن نشانههاى آشكار ضعفپديدههاست كه هرگز نمىتوانند خداوند قادر باشند -پاك و منزّهاست خدا از اين كه چنين باشد.اين اصل فلسفى كه وجود را به ممكن و واجب تقسيم مىكندووجود ممكن را "مخلوق" و وجود واجب را "خالق" مىپندارد درقرآن اصلاً مردود است، زيرا خدا نه وجود است و نه مخلوق بهوجود. بلكه وجود، نورى است در اختيار خدا و بخشيده شده بهمخلوقات، پس چگونه ممكن است خداوند و آفريدهها در يكاساس مشترك باشند و آن را وجود بناميم و حال آن كه سه اساسوجود دارد: خدا، وجود و آفريدهها.اين "اصل صوفيانه" كه خدا را "ذات موجودات" مىپندارد و نيزاين "اصل مادى" كه پديدهها را "ذاتاً مسلّط" برخود مىداندوبنابراين همين پديدهها، خود خدايند و بس، همگى اصولىمردودند. زيرا خداوند والاتر، بالاتر و بزرگتر از مخلوقاتوآفريدههاى خود است، نه او مخلوقات و نه مخلوقات، او هستوميان او و مخلوقاتش تباين است و اشتراكى نيست، مگر در الفاظىكه در حدود امكانات آفريدهها وضع شده است. ميان خدا ومخلوقات تباين مطلق است پس هر آنچه در مخلوقات جايز باشددرباره خداوند محال است و بر عكس.
تحقيق خدا در قرآن
متشکل از 11 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 11 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت