تحقيق داستان خلقت بر حكمت
متشکل از 122 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
هر موجودي در جهان ابتدائي دارد و انتهايي ، تولدي و موتي ، رشد و كمالي و بهاري . وقتي بهار مي شود ، گويا كه زمستان نبوده است ، گويا كه آن همه شبهاي تيره و سرد و يلدائي ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نيفسرده است و خون حيات و زندگي در ناي خشك ساقه ها از جريان باز نايستاده است .
وقتي بهار مي شود و زمزمة خيال انگيز جويباران كه در تمامي زمستان تيره وسرد يخ بسته بودند ، دوباره به گرماي آفتابي مهربان در عمق دره هاي كوهساران طنين مي اندازد .و ساقة ظريف و معطر پونه ها را مي شويد ،گويا كه هرگز زمستاني را از سر نگذارنده است.
زمين مرده دوباره جان تازه مي يابد .پرندگان مهاجر باز مي گردند ،چلچله ها كه پيك فصل رويش و زندگي هستند دوباره باز ميگردند ،تالابها از غريو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگي مي شود.دانه ها به ياري باران و آفتاب بهاري در دل خاكها جوانه ميزنند ، باغستانهاي عريان كه در امواج بادهاي سرد زمستان ميلرزيدند ، لباس طراوت مي پوشند . در باغ هاي زمستان زده ، شقايق ها مي رويند و لاله ها مي شكوفند . چمن هاي پژمرده سبز دوباره مي آرايد . ديگر فرياد زندگي وغريو حيات و آواي شادمانة بودن وزيستن و باليدن است كه از هر وجودي بر مي خيزد .
ايمان و اعتقاد هم بهاري دارد . صراط مستقيم حق نيز در جريان حيات زندگي فرزندان آدم با افت و خيزهائي كه جوامع بدست خويش بوجود مي آورند از اين قاعده مستثني نيست . در نظام عالم ،اگر خورشيدي هست . اگر كوكبي رخشان طلوع مي كند ، در كنارش شبي است و سياهي و ظلمتي و اگر فرشته اي مي باشد ديوي ، عفريتي و تبهكاري نيز روياروي آن خواهد بود . هيچ نجابتي نيست كه اسير نانجيبي نشده باشد و هيچ رفعتي نيست كه در كرانه هاي خويش دچار حضيضي نشده باشد . اگر موسي هست فرعوني هم قد مي افرازد . اگر هابيلي ، قابيلي رويارويش مي ايستد . اگر ابراهيمي ظهور ميكند ، نمرودي هم جرثومة كفر و ضلا لت زمان مي باشد .
هر روز مقارن شبي است و هر مرتع برابر برهوتي ، هر قله برابر دره اي ، و هر خوبي رويارويي تبهكاري ، در صحنه امتحانات الهي ، ميادين حق و باطل هر دو ، هر كدام اهل خويش را مي طلبند و در نظام عالم ، چنان راه در هر دو سوي باز ، و انسان آنقدر مختار است كه خود انتخاب كننده سرنوشت خويش باشد .
داستان خلقت بر حكمت عظيم و پيچيده اي مبتني است كه در عرصة آن هر موجودي اختيار مندي بتواند ، به اختيار خويش انتخاب كننده راه وعمل كنندة به نيابت و آرزوهايش باشد تا خبيث خبيث شود و طيب طيب گردد .
تا حق و باطل هر كدام به پر شدن پيمانه هاي امتحان خويش برسد و هر كس به مقدار ظرفيت وجودي خود به واقعيت و حقيقت خويش دست يابد تا حجت بر همگي تمام و امتحا نات الهي بر آنان مهر صحت و سقم را بگذارد .
متشکل از 122 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
هر موجودي در جهان ابتدائي دارد و انتهايي ، تولدي و موتي ، رشد و كمالي و بهاري . وقتي بهار مي شود ، گويا كه زمستان نبوده است ، گويا كه آن همه شبهاي تيره و سرد و يلدائي ، جان بوستانها از سموم نفس زمستان نيفسرده است و خون حيات و زندگي در ناي خشك ساقه ها از جريان باز نايستاده است .
وقتي بهار مي شود و زمزمة خيال انگيز جويباران كه در تمامي زمستان تيره وسرد يخ بسته بودند ، دوباره به گرماي آفتابي مهربان در عمق دره هاي كوهساران طنين مي اندازد .و ساقة ظريف و معطر پونه ها را مي شويد ،گويا كه هرگز زمستاني را از سر نگذارنده است.
زمين مرده دوباره جان تازه مي يابد .پرندگان مهاجر باز مي گردند ،چلچله ها كه پيك فصل رويش و زندگي هستند دوباره باز ميگردند ،تالابها از غريو شوق پرندگان سرشار از عطر زندگي مي شود.دانه ها به ياري باران و آفتاب بهاري در دل خاكها جوانه ميزنند ، باغستانهاي عريان كه در امواج بادهاي سرد زمستان ميلرزيدند ، لباس طراوت مي پوشند . در باغ هاي زمستان زده ، شقايق ها مي رويند و لاله ها مي شكوفند . چمن هاي پژمرده سبز دوباره مي آرايد . ديگر فرياد زندگي وغريو حيات و آواي شادمانة بودن وزيستن و باليدن است كه از هر وجودي بر مي خيزد .
ايمان و اعتقاد هم بهاري دارد . صراط مستقيم حق نيز در جريان حيات زندگي فرزندان آدم با افت و خيزهائي كه جوامع بدست خويش بوجود مي آورند از اين قاعده مستثني نيست . در نظام عالم ،اگر خورشيدي هست . اگر كوكبي رخشان طلوع مي كند ، در كنارش شبي است و سياهي و ظلمتي و اگر فرشته اي مي باشد ديوي ، عفريتي و تبهكاري نيز روياروي آن خواهد بود . هيچ نجابتي نيست كه اسير نانجيبي نشده باشد و هيچ رفعتي نيست كه در كرانه هاي خويش دچار حضيضي نشده باشد . اگر موسي هست فرعوني هم قد مي افرازد . اگر هابيلي ، قابيلي رويارويش مي ايستد . اگر ابراهيمي ظهور ميكند ، نمرودي هم جرثومة كفر و ضلا لت زمان مي باشد .
هر روز مقارن شبي است و هر مرتع برابر برهوتي ، هر قله برابر دره اي ، و هر خوبي رويارويي تبهكاري ، در صحنه امتحانات الهي ، ميادين حق و باطل هر دو ، هر كدام اهل خويش را مي طلبند و در نظام عالم ، چنان راه در هر دو سوي باز ، و انسان آنقدر مختار است كه خود انتخاب كننده سرنوشت خويش باشد .
داستان خلقت بر حكمت عظيم و پيچيده اي مبتني است كه در عرصة آن هر موجودي اختيار مندي بتواند ، به اختيار خويش انتخاب كننده راه وعمل كنندة به نيابت و آرزوهايش باشد تا خبيث خبيث شود و طيب طيب گردد .
تا حق و باطل هر كدام به پر شدن پيمانه هاي امتحان خويش برسد و هر كس به مقدار ظرفيت وجودي خود به واقعيت و حقيقت خويش دست يابد تا حجت بر همگي تمام و امتحا نات الهي بر آنان مهر صحت و سقم را بگذارد .
تحقيق داستان خلقت بر حكمت
متشکل از 122 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 122 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت