تحقيق راز ختم نبوت
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
ظهور دين اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی كردهاند .
هيچ گاه برای آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد (ص) پيغمبر ديگری خواهد آمد يا نه ؟ چه ، قرآن كريم با صراحت ، پايان يافتن نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . در ميان مسلمين انديشه ظهور پيغمبر ديگر ، مانند انكار يگانگی خدا يا انكار قيامت ، با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
تلاش و كوششی كه در ميان دانشمندان اسلامی در اين زمينه به عمل آمده است ، تنها در اين جهت بوده كه میخواستهاند به عمق اين انديشه پی ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند .
وارد بحث ماهيت وحی و نبوت نمیشويم . قدر مسلم اين است كه وحی ، تلقی و دريافت راهنمايی است از راه اتصال ضمير به غيبت و ملكوت . نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ میگردد . همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه میكند ، كه : آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق مقتضيات دورهها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ظهور پياپی پيامبران ، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت است كه نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير میكرده است و بشر در هر دورهای نيازمند پيام نوين و پيامآور نوينی بوده است . با اين حال ، چگونه میتوان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل میكند يكسره خراب گردد و ديگر پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟ از اينها همه گذشته ، چنانكه میدانيم در فاصله ميان 8
پيامبران صاحب شريعت مانند نوح و ابراهيم و موسی و عيسی يك سلسله پيامبران ديگر ظهور كردهاند كه مبلغ و مروج شريعت پيشين بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند كه مبلغ و مروج شريعت نوحی بودهاند ، همچنين بعد از ابراهيم و غيره . فرضا انقطاع نبوت تشريعی را بپذيريم و بگوييم با شريعت اسلام شرايع ختم شد ، چرا نبوتهای تبليغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اينهمه پيامبر بعد از هر شريعتی ظهور كردند و آنها را تبليغ و ترويج و نگهبانی كردند ، اما بعد از اسلام حتی يك پيامبر اينچنين نيز ظهور نكرد ؟ اينهاست پرسشهايی كه از انديشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام كه خود عرضه كننده اين انديشه است پاسخ اين پرسشها را داده است . اسلام انديشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسيم كرده است كه نه تنها ابهام و ترديدی باقی نمیگذارد ، بلكه آن را به صورت يك فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، انديشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشريت و كاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دليل بینيازی بشر از پيام الهی است و نه با پاسخگويی به نيازمنديهای متغير بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلكه علت و فلسفه ديگری دارد . قبل از هر چيز لازم است با سيمای ختم نبوت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده است آشنا بشويم و آن را بررسی كنيم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دريافت داريم . در سوره احزاب آيه 40 چنين میخوانيم : « ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين » . 9
محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است ( 1 ) . اين آيه رسما حضرت محمد ( صلی الله عليه و آله ) را با عنوان " خاتم النبيين " ياد كرده است . كلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چيزی است كه به وسيله آن به چيزی پايان دهند . مهری كه پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همين جهت " خاتم " ناميده میشد ، و چون معمولا بر روی نگين انگشتری ، نام يا شعار مخصوص خود را نقش میكردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را " خاتم " میناميدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم پايان دادن يا بستن را میدهد . مثلا در سوره يس آيه 65 چنين میخوانيم : « اليوم نختم علی افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ». پاورقی : . 1 يكی از عادات عرب و بعضی از ملل ديگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ كرد . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اكرم آزاد شدهای داشت به نام زيدبن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت نيز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعی رفتار كند ، همچنانكه خود آنها میكردند . مفاد اين آيه اين است : محمد را پدر هيچ يك از مردان خود ( زيد بن حارثه يا شخص ديگر ) نخوانيد ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد . 10
در اين روز به دهانهای آنها مهر میزنيم و دستهاشان با ما سخن میگويند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آيه مورد بحث خود میرساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری كه محمد را " رسول الله " میدانستند ، " خاتم النبيين " نيز میشناختند . اين آيه فقط يادآوری میكند كه او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانيد ، او را با همان عنوان واقعیاش كه رسول الله و خاتم النبيين است بخوانيد . اين آيه فقط به جوهر و هسته مركزی انديشه ختم نبوت اشاره میكند و بر آن چيزی نمیافزايد . در سوره حجر آيه 9 چنين آمده است : « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ». ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم البته خود نگهبان آن هستيم . در اين آيه با قاطعيت كم نظيری از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودی سخن رفته است . يكی از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديلهايی است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ میداده است و به همين جهت آن كتابها و تعليمات ، صلاحيت خود را برای هدايت مردم از دست میدادهاند . غالبا پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بودهاند .
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
ظهور دين اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی كردهاند .
هيچ گاه برای آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد (ص) پيغمبر ديگری خواهد آمد يا نه ؟ چه ، قرآن كريم با صراحت ، پايان يافتن نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . در ميان مسلمين انديشه ظهور پيغمبر ديگر ، مانند انكار يگانگی خدا يا انكار قيامت ، با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
تلاش و كوششی كه در ميان دانشمندان اسلامی در اين زمينه به عمل آمده است ، تنها در اين جهت بوده كه میخواستهاند به عمق اين انديشه پی ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند .
وارد بحث ماهيت وحی و نبوت نمیشويم . قدر مسلم اين است كه وحی ، تلقی و دريافت راهنمايی است از راه اتصال ضمير به غيبت و ملكوت . نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ میگردد . همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه میكند ، كه : آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق مقتضيات دورهها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ظهور پياپی پيامبران ، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت است كه نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير میكرده است و بشر در هر دورهای نيازمند پيام نوين و پيامآور نوينی بوده است . با اين حال ، چگونه میتوان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل میكند يكسره خراب گردد و ديگر پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟ از اينها همه گذشته ، چنانكه میدانيم در فاصله ميان 8
پيامبران صاحب شريعت مانند نوح و ابراهيم و موسی و عيسی يك سلسله پيامبران ديگر ظهور كردهاند كه مبلغ و مروج شريعت پيشين بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند كه مبلغ و مروج شريعت نوحی بودهاند ، همچنين بعد از ابراهيم و غيره . فرضا انقطاع نبوت تشريعی را بپذيريم و بگوييم با شريعت اسلام شرايع ختم شد ، چرا نبوتهای تبليغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اينهمه پيامبر بعد از هر شريعتی ظهور كردند و آنها را تبليغ و ترويج و نگهبانی كردند ، اما بعد از اسلام حتی يك پيامبر اينچنين نيز ظهور نكرد ؟ اينهاست پرسشهايی كه از انديشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام كه خود عرضه كننده اين انديشه است پاسخ اين پرسشها را داده است . اسلام انديشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسيم كرده است كه نه تنها ابهام و ترديدی باقی نمیگذارد ، بلكه آن را به صورت يك فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، انديشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشريت و كاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دليل بینيازی بشر از پيام الهی است و نه با پاسخگويی به نيازمنديهای متغير بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلكه علت و فلسفه ديگری دارد . قبل از هر چيز لازم است با سيمای ختم نبوت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده است آشنا بشويم و آن را بررسی كنيم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دريافت داريم . در سوره احزاب آيه 40 چنين میخوانيم : « ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين » . 9
محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است ( 1 ) . اين آيه رسما حضرت محمد ( صلی الله عليه و آله ) را با عنوان " خاتم النبيين " ياد كرده است . كلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چيزی است كه به وسيله آن به چيزی پايان دهند . مهری كه پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همين جهت " خاتم " ناميده میشد ، و چون معمولا بر روی نگين انگشتری ، نام يا شعار مخصوص خود را نقش میكردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را " خاتم " میناميدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم پايان دادن يا بستن را میدهد . مثلا در سوره يس آيه 65 چنين میخوانيم : « اليوم نختم علی افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ». پاورقی : . 1 يكی از عادات عرب و بعضی از ملل ديگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ كرد . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اكرم آزاد شدهای داشت به نام زيدبن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت نيز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعی رفتار كند ، همچنانكه خود آنها میكردند . مفاد اين آيه اين است : محمد را پدر هيچ يك از مردان خود ( زيد بن حارثه يا شخص ديگر ) نخوانيد ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد . 10
در اين روز به دهانهای آنها مهر میزنيم و دستهاشان با ما سخن میگويند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آيه مورد بحث خود میرساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری كه محمد را " رسول الله " میدانستند ، " خاتم النبيين " نيز میشناختند . اين آيه فقط يادآوری میكند كه او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانيد ، او را با همان عنوان واقعیاش كه رسول الله و خاتم النبيين است بخوانيد . اين آيه فقط به جوهر و هسته مركزی انديشه ختم نبوت اشاره میكند و بر آن چيزی نمیافزايد . در سوره حجر آيه 9 چنين آمده است : « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ». ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم البته خود نگهبان آن هستيم . در اين آيه با قاطعيت كم نظيری از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودی سخن رفته است . يكی از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديلهايی است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ میداده است و به همين جهت آن كتابها و تعليمات ، صلاحيت خود را برای هدايت مردم از دست میدادهاند . غالبا پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بودهاند .
تحقيق راز ختم نبوت
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 56 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت