تحقیق مسيحيت، اسلام و سكولاريسم
متشکل از 16 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
دو جهان متفاوت
مسيحيت، اسلام و سكولاريسم
خاستگاه همه اين حركت هاي سكولاريستي در جهان اسلام به دو چيز ختم مي شود. يكي تشويق و ترغيب استعمارگران غرب وارثان آنان اما خاستگاه دوم: اين كه برخي از مسلماناني كه پيشرفت اروپاييان را ديده اند و مرعوب آنان شده اند، به تقليد از آنان به سكولاريزم روي آورده اند
حسن عاشوري لنگرودي
كليسا چه از نظر مفاهيم نارسايي كه در الهيات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غيرانساني اش باطبقة دانشمندان و آزادفكران، از علل عمدة گرايش جهان مسيحي و به طور غيرمستقيم جهان غيرمسيحي به ماديگري بود
عموم دانشوران اسلامي، از پيروان مكتب خلافت گرفته تا پيروان مكتب امامت همه و همه اذعان دارند كه قرائت جدايي دين از سياست و پذيرشكسكولاريسم مردود و با روح و محتواي اسلام يگانه است. امروزه هجمه اي همه جانبه و حساب شده از سوي دشمنان اسلام به ايدئولوژي اين آيين با تز جدايي دين از سياست، در جريان است و با كمال تأسف برخي از مسلمانان ناآگاهانه با اين هجمة دشمنان هم صدا شده اند. با وجود اين قرائت انحرافي از دين، بر دانشوران مسلمان لازم است. اولآ: اين هجمه را شناسايي كنند و ثانيآ: با روش پسنديده به دفع آن همت نمايند. اين نوشتار به معنا و مفهوم سكولاريزم، خاستگاه و پيدايش سكولاريزم، اسلام و معضل سكولاريزم مي پردازد.
واژه كسكولاريزم (Secularism)در زبان هاي فرانسوي و انگليسي به معناي دنيوي گرايي است. اين واژه از واژه لاتيني كسكولوم(Seculum) مشتق شده است، كه به معناي امور اين دنياست. كسكولاريزم به معناي دنياپرستي يا اعتقاد به اصالت امور دنيايي و رد آن چه كه غير از آن است، مي باشد. بنابراين سكولاريزم در معنا و مفهوم آن طرد مذهب و دين را در بردارد. در عرف امروزي سكولاريزم در معناي نفي حكومت ديني و اعتقاد به اين كه امور سياسي و اجتماعي كاملاً بشري است و نبايد در اين حوزه اي كه كاملاً بشري است، دين و مذهب نقش داشته باشد، به كار مي رود.
سكولارها مي گويند: دين ازشئون دنياي بشر جدا است و ادارة اين شئون اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و جزايي به انسان تعلق دارد وانسان بايد در ساية عقل و دانش خويش و بدون بهره گيري از رهنمودهاي ديني مناسبات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديگر مناسبات جمعي خود را سامان دهد. سكولارها بر اين باورند كه يكي از ابعاد جامعة مدني و يكي از فرازها و نمودهاي مهم پيشرفت و تكامل اين است كه نه تنها دين در امور سياسي و روابط كلان اجتماعي، اعم از سياسي، اقتصادي، قضايي و مانند آن، نقشي نداشته باشد، بلكه اصلآ هيچ گونه نمودي و حضوري و نقشي ندارد. در نگاه سكولارها، آرمان ها و ارزش هاي سياسي- اجتماعي بشري كاملاً دنيوي است. بنابراين در راه شناخت اين ارزش ها و هم چنين در شناخت راه هاي وصول آن ارزش ها و آرمان ها، هيچ نيازي به استمداد از دين نيست. نه تنها نيازي به دين نمي بينند، بلكه دخالت دين در اين امور را به زيان جامعه مي دانند و مي گويند: دين با عدالت، آزادي و پيشرفت علم معارض است. آنچه در بين دين پژوهان و صاحب نظران در امور اجتماعي معاصر تحت عنوان كسكولاريزه شدن دين مطرح است، به معناي فلسفي شدن، يا علمي شدن دين نيست، بلكه به حاشيه راندن و يا كنارزدن دين است و كاهش نفوذ دين در جامعه و متن زندگي مردم مدّنظر سكولارها است.
معادل ها: معادل هاي فارسي اين اصطلاح عبارتنداز:كدنيامداري،كدنياگرايي، كدنيازدگي، كدنياپرستي، كجداانگاري دين از دنيا، كجدا شمردن دين از سياست، كبي خدايي، ك لاديني،كامحاي دين وكناديني گري.
در بين مترجمان عرب زبان غالباً واژه هاي كعلمانيّت به جاي سكولاريزم به كار مي رود. (العلمانّي: نسبه اليه العلم بمعني العالم، و هو خلاف الدينّي او الكهنوتي).
دو معنا: اين نظريه را به دو صورت مي توان به تصوير كشيد. در تصوير اول گفته مي شود: سكولاريزم يعني جداي دين از حكومت و اين كه آموزه هاي ديني هيچ نوع سياستي را در برندارد.در تصوير دوم گفته مي شود: دين از شئون دنيوي انسان جداست. در امور دنيايي اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و حقوقي و جزايي، همه اين امور به خود انسان واگذار شده است و دين كاري به اين امور ندارد. بلكه دين يك امر شخصي و نوعي رابطه است بين خود فرد و خداي خويش. تصوير دوم نسبت به تصوير اول كلي تر و عام تر است. در اين نوشتار تصوير دوم از سكولاريزم مراد است و سكولاريزم در اين معنا پي گيري مي شود.
سكولاريزم پديده اي است كه اولين بار در غرب پديدار شد. خاستگاه و مكان انعقاد و زايش و رشد آغازينش اروپا است. در پايان دوره اي كه كليسا قدرت و اقتدار فراواني داشت، عده اي به ستيز با آن برخاستند و حركتي را براي كاستن اقتدار كليسا آغاز كردند، و سرانجام دست كليسا را در امور اجتماعي محدود، بلكه قطع كردند سپس جريان سكولاريزاسيون به گونه اي وارد جهان اسلام شد.
خاستگاه سكولاريزم در اروپا
سكولاريزم در پايان دورة قرون وسطاي اروپاييان، در غرب پديدار گشت. اين پديده مانند ديگر پديده ها نمي تواند بي علت باشد، قطعآ علتي دارد علت و يا علل پيدايش سكولاريزم در چند قرن گذشته در اروپا چيزي و يا چه چيزهايي است؟ در پاسخ به اين سؤال نمي توان به عامل خاصي بسنده كرد: چون كه سكولاريزم پديده اي اجتماعي است و معمولاً در پديده هاي اجتماعي علت هاي متعددي نقش دارند؛ در پيدايش سكولاريزم نيز عوامل متعددي مي توانند نقش داشته باشند.
سكولاريزم نوعي موضع گيري منفي در برابر دين مسيحيت و متوليّان كليسا است بنابراين بايد ديد كه در دين مسيحيت موجود در اروپا و در عملكرد متصديان كليسا چه ضعف ها و كاستي هايي وجود داشته است.
ضعف ها به دو گروه تقسيم مي شود.
۱. ضعف هاي معرفتي
۲. ضعف هاي رفتاري
متفكر شهيد، علامه مرتضي مطهري در اين باره بيان مي دارد: ككليسا چه از نظر مفاهيم نارسايي كه در الهيات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غيرانساني اش با تودة مردم، خصوصاً طبقة دانشمندان و آزادفكران، از علل عمدة گرايش جهان مسيحي- و به طور غيرمستقيم جهان غيرمسيحي- به ماديگري است.
ضعف هاي معرفتي كليسا
مسيحيت موجود كه مسيحيت تحريف شده است، نمي تواند خود را آيين بر حق و آيين خردپسند معرفي كند. الهيات كليسا از يك سري نارسايي هايي برخوردار است كه دين پژوهان و آزادانديشان با توجه به آن كاستي ها نمي توانند آن را به عنوان يك آيين بر حق و نجات بخش بشريّت پذيرا باشند.
متشکل از 16 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
بخشی از محتوا ::
دو جهان متفاوت
مسيحيت، اسلام و سكولاريسم
خاستگاه همه اين حركت هاي سكولاريستي در جهان اسلام به دو چيز ختم مي شود. يكي تشويق و ترغيب استعمارگران غرب وارثان آنان اما خاستگاه دوم: اين كه برخي از مسلماناني كه پيشرفت اروپاييان را ديده اند و مرعوب آنان شده اند، به تقليد از آنان به سكولاريزم روي آورده اند
حسن عاشوري لنگرودي
كليسا چه از نظر مفاهيم نارسايي كه در الهيات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غيرانساني اش باطبقة دانشمندان و آزادفكران، از علل عمدة گرايش جهان مسيحي و به طور غيرمستقيم جهان غيرمسيحي به ماديگري بود
عموم دانشوران اسلامي، از پيروان مكتب خلافت گرفته تا پيروان مكتب امامت همه و همه اذعان دارند كه قرائت جدايي دين از سياست و پذيرشكسكولاريسم مردود و با روح و محتواي اسلام يگانه است. امروزه هجمه اي همه جانبه و حساب شده از سوي دشمنان اسلام به ايدئولوژي اين آيين با تز جدايي دين از سياست، در جريان است و با كمال تأسف برخي از مسلمانان ناآگاهانه با اين هجمة دشمنان هم صدا شده اند. با وجود اين قرائت انحرافي از دين، بر دانشوران مسلمان لازم است. اولآ: اين هجمه را شناسايي كنند و ثانيآ: با روش پسنديده به دفع آن همت نمايند. اين نوشتار به معنا و مفهوم سكولاريزم، خاستگاه و پيدايش سكولاريزم، اسلام و معضل سكولاريزم مي پردازد.
واژه كسكولاريزم (Secularism)در زبان هاي فرانسوي و انگليسي به معناي دنيوي گرايي است. اين واژه از واژه لاتيني كسكولوم(Seculum) مشتق شده است، كه به معناي امور اين دنياست. كسكولاريزم به معناي دنياپرستي يا اعتقاد به اصالت امور دنيايي و رد آن چه كه غير از آن است، مي باشد. بنابراين سكولاريزم در معنا و مفهوم آن طرد مذهب و دين را در بردارد. در عرف امروزي سكولاريزم در معناي نفي حكومت ديني و اعتقاد به اين كه امور سياسي و اجتماعي كاملاً بشري است و نبايد در اين حوزه اي كه كاملاً بشري است، دين و مذهب نقش داشته باشد، به كار مي رود.
سكولارها مي گويند: دين ازشئون دنياي بشر جدا است و ادارة اين شئون اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و جزايي به انسان تعلق دارد وانسان بايد در ساية عقل و دانش خويش و بدون بهره گيري از رهنمودهاي ديني مناسبات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديگر مناسبات جمعي خود را سامان دهد. سكولارها بر اين باورند كه يكي از ابعاد جامعة مدني و يكي از فرازها و نمودهاي مهم پيشرفت و تكامل اين است كه نه تنها دين در امور سياسي و روابط كلان اجتماعي، اعم از سياسي، اقتصادي، قضايي و مانند آن، نقشي نداشته باشد، بلكه اصلآ هيچ گونه نمودي و حضوري و نقشي ندارد. در نگاه سكولارها، آرمان ها و ارزش هاي سياسي- اجتماعي بشري كاملاً دنيوي است. بنابراين در راه شناخت اين ارزش ها و هم چنين در شناخت راه هاي وصول آن ارزش ها و آرمان ها، هيچ نيازي به استمداد از دين نيست. نه تنها نيازي به دين نمي بينند، بلكه دخالت دين در اين امور را به زيان جامعه مي دانند و مي گويند: دين با عدالت، آزادي و پيشرفت علم معارض است. آنچه در بين دين پژوهان و صاحب نظران در امور اجتماعي معاصر تحت عنوان كسكولاريزه شدن دين مطرح است، به معناي فلسفي شدن، يا علمي شدن دين نيست، بلكه به حاشيه راندن و يا كنارزدن دين است و كاهش نفوذ دين در جامعه و متن زندگي مردم مدّنظر سكولارها است.
معادل ها: معادل هاي فارسي اين اصطلاح عبارتنداز:كدنيامداري،كدنياگرايي، كدنيازدگي، كدنياپرستي، كجداانگاري دين از دنيا، كجدا شمردن دين از سياست، كبي خدايي، ك لاديني،كامحاي دين وكناديني گري.
در بين مترجمان عرب زبان غالباً واژه هاي كعلمانيّت به جاي سكولاريزم به كار مي رود. (العلمانّي: نسبه اليه العلم بمعني العالم، و هو خلاف الدينّي او الكهنوتي).
دو معنا: اين نظريه را به دو صورت مي توان به تصوير كشيد. در تصوير اول گفته مي شود: سكولاريزم يعني جداي دين از حكومت و اين كه آموزه هاي ديني هيچ نوع سياستي را در برندارد.در تصوير دوم گفته مي شود: دين از شئون دنيوي انسان جداست. در امور دنيايي اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و حقوقي و جزايي، همه اين امور به خود انسان واگذار شده است و دين كاري به اين امور ندارد. بلكه دين يك امر شخصي و نوعي رابطه است بين خود فرد و خداي خويش. تصوير دوم نسبت به تصوير اول كلي تر و عام تر است. در اين نوشتار تصوير دوم از سكولاريزم مراد است و سكولاريزم در اين معنا پي گيري مي شود.
سكولاريزم پديده اي است كه اولين بار در غرب پديدار شد. خاستگاه و مكان انعقاد و زايش و رشد آغازينش اروپا است. در پايان دوره اي كه كليسا قدرت و اقتدار فراواني داشت، عده اي به ستيز با آن برخاستند و حركتي را براي كاستن اقتدار كليسا آغاز كردند، و سرانجام دست كليسا را در امور اجتماعي محدود، بلكه قطع كردند سپس جريان سكولاريزاسيون به گونه اي وارد جهان اسلام شد.
خاستگاه سكولاريزم در اروپا
سكولاريزم در پايان دورة قرون وسطاي اروپاييان، در غرب پديدار گشت. اين پديده مانند ديگر پديده ها نمي تواند بي علت باشد، قطعآ علتي دارد علت و يا علل پيدايش سكولاريزم در چند قرن گذشته در اروپا چيزي و يا چه چيزهايي است؟ در پاسخ به اين سؤال نمي توان به عامل خاصي بسنده كرد: چون كه سكولاريزم پديده اي اجتماعي است و معمولاً در پديده هاي اجتماعي علت هاي متعددي نقش دارند؛ در پيدايش سكولاريزم نيز عوامل متعددي مي توانند نقش داشته باشند.
سكولاريزم نوعي موضع گيري منفي در برابر دين مسيحيت و متوليّان كليسا است بنابراين بايد ديد كه در دين مسيحيت موجود در اروپا و در عملكرد متصديان كليسا چه ضعف ها و كاستي هايي وجود داشته است.
ضعف ها به دو گروه تقسيم مي شود.
۱. ضعف هاي معرفتي
۲. ضعف هاي رفتاري
متفكر شهيد، علامه مرتضي مطهري در اين باره بيان مي دارد: ككليسا چه از نظر مفاهيم نارسايي كه در الهيات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غيرانساني اش با تودة مردم، خصوصاً طبقة دانشمندان و آزادفكران، از علل عمدة گرايش جهان مسيحي- و به طور غيرمستقيم جهان غيرمسيحي- به ماديگري است.
ضعف هاي معرفتي كليسا
مسيحيت موجود كه مسيحيت تحريف شده است، نمي تواند خود را آيين بر حق و آيين خردپسند معرفي كند. الهيات كليسا از يك سري نارسايي هايي برخوردار است كه دين پژوهان و آزادانديشان با توجه به آن كاستي ها نمي توانند آن را به عنوان يك آيين بر حق و نجات بخش بشريّت پذيرا باشند.
تحقیق مسيحيت، اسلام و سكولاريسم
متشکل از 16 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت
متشکل از 16 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت