چكيده
مقدمه و اهداف :اختلال سلوك در کودکان و نوجوانان يك بيماري شايع ومهم است که عواقب منفی مهمی را برای فرد ، خانواده و جامعه در بر دارد وبار زيادي را بر سيستم مراقبت هاي بهداشت رواني تحميل مي كند. به اين دلايل ، تحقيق در مورد زمينه های علی اين بيماری ( و به طور خاص زمینه های عصب روانشناختی آن )همواره يکی از اولويت های تحقيقاتی روانپزشکی کودکان و نوجوانان به شمار می رود که می تواند با ارتقاء شناخت ما از فرایند های زمینه ای ایجاد بیماری ، جهت گیری های تشخیصی – و نهایتا در مانی – را بهبود بخشد. با توجه به مجموعه محدوديت های مطالعات قبلی، اين مطالعه بادر نظر داشتن يک پاراديم شايع در عصب – روانشناسی اين پديده (اختلال عملکرد قشر پيشانی مغز ) ، کارکرد های عصب – روانشناختی مرتبط را در يک جمعیت ايرانی از کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال سلوک مورد بررسی قرار می دهد.
روش اجرا: این مطالعه ، یک بررسی مورد – شاهدی است ؛ که طی آن يك گروه 25نفره از افراد مبتلا به اختلال سلوك و ADHD همزمان در مقابل 20 بیمار مبتلا به ADHD خالص و 20فرد سالم مورد مصاحبه باليني ، مصاحبه باليني نيمه ساختار يافته (k-SADS)و تست هوش ريون قرار گرفتند . افراد واجد شرايط مطالعه ، توسط شاخص هاي انتخابي از مجموعه ي KANTAB (شامل IED,SOC,SWM) وتعداد ديگري از تست هاي عصب-روانشناختي (شامل آزمون قمار آیوا و آزمون برو/ بایست ) مورد بررسي قرار گرفتند . ضمناًشدت خشم وانواع آن براساس نمرات AARSونيز شدت پرخاشگري (براساس AQ )وشدت علائم ADHD بر اساس نمرات كانرز والدين تعيين گردید؛ ودر نهايت نتايج بدست آمده(براساس نمرات هر يك از تست هاي خاص عصب – روانشناختي ) با استفاده از آزمون ANOVA در نرم افزار SPSS مورد مقایسه آماری قرار گرفتند.
نتایج : در آزمون SOC گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در مجموع بدترین عملکرد را داشت و گروه ADHDخالص دارای عملکرد میانه ای بود. اختلالات مشاهده شده در زمان فکر کردن اولیه در مسائل 2 و 5 حرکتی، حرکات متوسط در مسائل 3 و5 حرکتی و میزان فکر کردن بعدی در مسائل 3 حرکتی و مسائل حل شده با حداقل حرکات، بود. در اجرای آزمون SWM نیز اختلال عملکرد گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در بعضی از شاخص ها ( بلوکهای چهار و شش جعبهای) و عملکرد میانه در گروه ADHD مشاهده گردید. اجرای آزمون IED نشان دهنده اختلال عملکرد نسبی گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در مجموع خطاها و نیز مجموع تریالها بود. عملکرد میانه گروه ADHD و فقدان عملکرد افتراقی در مراحل داخل بعدی و خارج بعدی نیز نشان داده شد. اجرای آزمون IGTنشان دهنده نمره منفی همه گروها در شاخص و تردید به طور قابل ملاحظه کمتر گروه گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان نسبت به گروه کنترل سالم برای انتخاب از دسته کارتهای A بود. یک تمایل عمومی به انتخاب از دسته کارتها یD و B نیز مشاهده شد. اجرای آزمون برو/ بایست: نشاندهنده اختلالاتی قابل ملاحظه در زمان واکنش به تریالهای برو و زمان واکنش غلط درتریالها ی بایست در گروههای بالینی در بعضی از واریانتها بود. خطاهای Commission نیز در یک واریانت در گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان بیشتر از گروه کنترل سالم بود. عملکرد گروههای بالینی هم جهت (ولی نه با یک شدت) بود.
نتیجه گیری : براساس جمعبندی این مجموعه یافتهها ی حاصل از مطالعات قبلی با یافتههای مطالعه حاضر، ما اختلال سلوک وADHD همزمان را به عنوان یک اختلال خاص در طیفی که یک سوی آن بهنجاری و یک سوی دیگر آن رفتارهای ضداجتماعی شدید به همراه ADHDاست، پیشنهاد میکنیم. به این ترتیب شاید اختلال سلوک وADHD همزمان را بتوان نوعی شدیدتر از اختلالADHD تلقی کرد و یا ADHDرا نوعی خفیفتر از اختلال سلوک به همراه ADHDتلقی نمود. این فرضیهای اولیه است که البته آزمودن آن نیازمند مطالعات گستردهتر و کاملتر بعدی میباشد.
مقدمه و اهداف :اختلال سلوك در کودکان و نوجوانان يك بيماري شايع ومهم است که عواقب منفی مهمی را برای فرد ، خانواده و جامعه در بر دارد وبار زيادي را بر سيستم مراقبت هاي بهداشت رواني تحميل مي كند. به اين دلايل ، تحقيق در مورد زمينه های علی اين بيماری ( و به طور خاص زمینه های عصب روانشناختی آن )همواره يکی از اولويت های تحقيقاتی روانپزشکی کودکان و نوجوانان به شمار می رود که می تواند با ارتقاء شناخت ما از فرایند های زمینه ای ایجاد بیماری ، جهت گیری های تشخیصی – و نهایتا در مانی – را بهبود بخشد. با توجه به مجموعه محدوديت های مطالعات قبلی، اين مطالعه بادر نظر داشتن يک پاراديم شايع در عصب – روانشناسی اين پديده (اختلال عملکرد قشر پيشانی مغز ) ، کارکرد های عصب – روانشناختی مرتبط را در يک جمعیت ايرانی از کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال سلوک مورد بررسی قرار می دهد.
روش اجرا: این مطالعه ، یک بررسی مورد – شاهدی است ؛ که طی آن يك گروه 25نفره از افراد مبتلا به اختلال سلوك و ADHD همزمان در مقابل 20 بیمار مبتلا به ADHD خالص و 20فرد سالم مورد مصاحبه باليني ، مصاحبه باليني نيمه ساختار يافته (k-SADS)و تست هوش ريون قرار گرفتند . افراد واجد شرايط مطالعه ، توسط شاخص هاي انتخابي از مجموعه ي KANTAB (شامل IED,SOC,SWM) وتعداد ديگري از تست هاي عصب-روانشناختي (شامل آزمون قمار آیوا و آزمون برو/ بایست ) مورد بررسي قرار گرفتند . ضمناًشدت خشم وانواع آن براساس نمرات AARSونيز شدت پرخاشگري (براساس AQ )وشدت علائم ADHD بر اساس نمرات كانرز والدين تعيين گردید؛ ودر نهايت نتايج بدست آمده(براساس نمرات هر يك از تست هاي خاص عصب – روانشناختي ) با استفاده از آزمون ANOVA در نرم افزار SPSS مورد مقایسه آماری قرار گرفتند.
نتایج : در آزمون SOC گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در مجموع بدترین عملکرد را داشت و گروه ADHDخالص دارای عملکرد میانه ای بود. اختلالات مشاهده شده در زمان فکر کردن اولیه در مسائل 2 و 5 حرکتی، حرکات متوسط در مسائل 3 و5 حرکتی و میزان فکر کردن بعدی در مسائل 3 حرکتی و مسائل حل شده با حداقل حرکات، بود. در اجرای آزمون SWM نیز اختلال عملکرد گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در بعضی از شاخص ها ( بلوکهای چهار و شش جعبهای) و عملکرد میانه در گروه ADHD مشاهده گردید. اجرای آزمون IED نشان دهنده اختلال عملکرد نسبی گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان در مجموع خطاها و نیز مجموع تریالها بود. عملکرد میانه گروه ADHD و فقدان عملکرد افتراقی در مراحل داخل بعدی و خارج بعدی نیز نشان داده شد. اجرای آزمون IGTنشان دهنده نمره منفی همه گروها در شاخص و تردید به طور قابل ملاحظه کمتر گروه گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان نسبت به گروه کنترل سالم برای انتخاب از دسته کارتهای A بود. یک تمایل عمومی به انتخاب از دسته کارتها یD و B نیز مشاهده شد. اجرای آزمون برو/ بایست: نشاندهنده اختلالاتی قابل ملاحظه در زمان واکنش به تریالهای برو و زمان واکنش غلط درتریالها ی بایست در گروههای بالینی در بعضی از واریانتها بود. خطاهای Commission نیز در یک واریانت در گروه اختلال سلوک و ADHDهمزمان بیشتر از گروه کنترل سالم بود. عملکرد گروههای بالینی هم جهت (ولی نه با یک شدت) بود.
نتیجه گیری : براساس جمعبندی این مجموعه یافتهها ی حاصل از مطالعات قبلی با یافتههای مطالعه حاضر، ما اختلال سلوک وADHD همزمان را به عنوان یک اختلال خاص در طیفی که یک سوی آن بهنجاری و یک سوی دیگر آن رفتارهای ضداجتماعی شدید به همراه ADHDاست، پیشنهاد میکنیم. به این ترتیب شاید اختلال سلوک وADHD همزمان را بتوان نوعی شدیدتر از اختلالADHD تلقی کرد و یا ADHDرا نوعی خفیفتر از اختلال سلوک به همراه ADHDتلقی نمود. این فرضیهای اولیه است که البته آزمودن آن نیازمند مطالعات گستردهتر و کاملتر بعدی میباشد.
zip