تعريف در رابطه با دادا
هيچ دادائيستي خاطراتش را نخواهد نوشت! هر چه را «از تاريخ دادا» ناميدند باور نكنيد. ولو مقدار زيادي از آن هم حقيقت داشته باشد، چون مورخي كه صلاحيت نوشتن آن را داشته باشد هنوز به دنيا نيامده است.
مارسل يانچو
… باز يك نمايشگاه دادائيستي ديگر! مردم چه شان شده؟ مي خواهند دادا را مثل يك شيء عتيقه به موزه بسپارند؟ داداد يك بمب بود… عجيب نيست كه كسي نزديك نيم قرن بعد از انفجار يك بمب، بخواهد تكه هاي آن را جمع كند و به هم بچسباند و آن را به نمايش بگذارد؟
ماكس ارنست
اين اختلاف در تاريخگذاري كه در بالا مي بينيم، از ترديدي حكايت دارد كه بر تاريخ ولادت اين جنبش هنري حاكم است، جنبشي كه ظاهراص هم هنر را انكار مي كرد و هم اهتمام جنبش هاي متعارف را مردود مي شمرد. جستجوي ريش ها و تلاش براي ترسيم و تعريف اين «دون كيشوت» مآبترين پديده روزگار ما سرگرمي بيهوده محققان و غارشناسان هنري بسياري در پنجاه سال گذشته بوده است. اب اين همه كمتر جنبشي تا بدين حد در برابر تفسير جدي مقاومت كرده است.
دادائيستها، با همه سوء ظنشان به برنامه ها و تنفرشان از نظام هاي رسمي، منتظر كردن مرامنامههاي پي در پي و غالباً ضد و نقيض لذت مي بردند. در حالي كه معتقد بودند تعريف كردن دادا عملي «غير دادائيستي» است، هميشه سعي مي كردند آن را تعريف كنند و در اين ميان اشتياق زيادي به مغلطه بازي و تناقض گويي از خود نشان مي دادند. مثلا تسارا از يك طرف اعلام مي كرد «ديگر مانيفست بي مانيفست» و از طرف ديگر وقت و نيروي زيادي را صرف نوشتن آنها يكي بعد از ديگري مي كرد. اما خود او بعدها در يكي از اشعارش گفت: «اگر همه مخالف خواني مي كنند و براي اين است كه حق دارند». عجيب نيست كه ماكش ارنست از والت ويتمن به عنوان يكي از محبوب ترين شاعران خود ياد مي كرد.
مانيفست ظاهراً پاسخگوي نياز مردم به بيان صحيح و جدل انگيز بود. ولي با لجاجت، فقط هدف دادائيستها را برآورئده مي كرد كه دست انداختن بورژوازي بود. مردم بيانيه سرراستي مي خواستند كه جوهر اين جنبش هنري تازه را برايشان توضيح بدهم، ولي در تله كلماتي مي افتادند كه قصدشان در درجه اول اين بود كه ثابت كنند زبان چيز زائدي است. با وجود اين، اين اعلاميه ها و بيانيه هاي زير، با همه تناقضهاي شديد و عمديشان دستكم قدري از جوهر و لحن داداد را غير مستقيم منتقل مي كنند:
كسي كه با اين مانيفست مخالف باشد دادائيست است.
… من در اصل با هر مانفستي مخالفم، همان طور كه با هر اصلي مخالفم… اين مانيفست را براي اين مي نويسم كه نشان بدهم مردم ضمن اينكه با هم يك نفس عميق در هواي تازه مي كشند مي توانند دست به هر كار مخالفي هم بزنند.
تريستان تسارا
هيچ دادائيستي خاطراتش را نخواهد نوشت! هر چه را «از تاريخ دادا» ناميدند باور نكنيد. ولو مقدار زيادي از آن هم حقيقت داشته باشد، چون مورخي كه صلاحيت نوشتن آن را داشته باشد هنوز به دنيا نيامده است.
مارسل يانچو
… باز يك نمايشگاه دادائيستي ديگر! مردم چه شان شده؟ مي خواهند دادا را مثل يك شيء عتيقه به موزه بسپارند؟ داداد يك بمب بود… عجيب نيست كه كسي نزديك نيم قرن بعد از انفجار يك بمب، بخواهد تكه هاي آن را جمع كند و به هم بچسباند و آن را به نمايش بگذارد؟
ماكس ارنست
اين اختلاف در تاريخگذاري كه در بالا مي بينيم، از ترديدي حكايت دارد كه بر تاريخ ولادت اين جنبش هنري حاكم است، جنبشي كه ظاهراص هم هنر را انكار مي كرد و هم اهتمام جنبش هاي متعارف را مردود مي شمرد. جستجوي ريش ها و تلاش براي ترسيم و تعريف اين «دون كيشوت» مآبترين پديده روزگار ما سرگرمي بيهوده محققان و غارشناسان هنري بسياري در پنجاه سال گذشته بوده است. اب اين همه كمتر جنبشي تا بدين حد در برابر تفسير جدي مقاومت كرده است.
دادائيستها، با همه سوء ظنشان به برنامه ها و تنفرشان از نظام هاي رسمي، منتظر كردن مرامنامههاي پي در پي و غالباً ضد و نقيض لذت مي بردند. در حالي كه معتقد بودند تعريف كردن دادا عملي «غير دادائيستي» است، هميشه سعي مي كردند آن را تعريف كنند و در اين ميان اشتياق زيادي به مغلطه بازي و تناقض گويي از خود نشان مي دادند. مثلا تسارا از يك طرف اعلام مي كرد «ديگر مانيفست بي مانيفست» و از طرف ديگر وقت و نيروي زيادي را صرف نوشتن آنها يكي بعد از ديگري مي كرد. اما خود او بعدها در يكي از اشعارش گفت: «اگر همه مخالف خواني مي كنند و براي اين است كه حق دارند». عجيب نيست كه ماكش ارنست از والت ويتمن به عنوان يكي از محبوب ترين شاعران خود ياد مي كرد.
مانيفست ظاهراً پاسخگوي نياز مردم به بيان صحيح و جدل انگيز بود. ولي با لجاجت، فقط هدف دادائيستها را برآورئده مي كرد كه دست انداختن بورژوازي بود. مردم بيانيه سرراستي مي خواستند كه جوهر اين جنبش هنري تازه را برايشان توضيح بدهم، ولي در تله كلماتي مي افتادند كه قصدشان در درجه اول اين بود كه ثابت كنند زبان چيز زائدي است. با وجود اين، اين اعلاميه ها و بيانيه هاي زير، با همه تناقضهاي شديد و عمديشان دستكم قدري از جوهر و لحن داداد را غير مستقيم منتقل مي كنند:
كسي كه با اين مانيفست مخالف باشد دادائيست است.
… من در اصل با هر مانفستي مخالفم، همان طور كه با هر اصلي مخالفم… اين مانيفست را براي اين مي نويسم كه نشان بدهم مردم ضمن اينكه با هم يك نفس عميق در هواي تازه مي كشند مي توانند دست به هر كار مخالفي هم بزنند.
تريستان تسارا